سوره تماشا

سوره تماشا

"سوره تماشا" در 88 تلخ و شیرین متولد شد...
نامی که وام گرفته ام آن را از شعر "سهراب سپهری" و
همینطور سوره ای که هرگاه دلتنگ می شوم مرهمی ست بر زخم های دلم...
عقیده ام این است که از آغاز خلقت تا به امروز هر یک از ما وظیفه ای داریم و تکلیفی...
و تکلیف بالاتر از وظیفه است...
و آرزویم این است که فرزند زمان خویش باشم
و حالا که در سال های پر حادثه نبوده ام...
و از حضور در حماسه های سرخ دین و میهنم بی نصیب...
حداقل زمینه ساز آینده سبز موعود باشم...

تا ظهور خورشید سرباز حضرت ماه هستیم...
لبیک یا خامنه ای...

"ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا وانصرنا علی القوم الکافرین..."

حاجی بخشی...شیرمرد روزهای خون و آتش...

پنجشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۰، ۰۴:۴۳ ب.ظ

امام(ره) به من فرمود: تو روحیه بچه‌های منی

روزی برای حضرت امام(ره) گیلاس برده بودم و بیرون منتظر بودم و داشتم کاری انجام می‌دادم. داخل مثل این‌که چشم حضرت امام(ره) به گیلاس‌ها افتاده بود، به آقای رضایی فرموده بودند حاجی بخشی این‌جاست؟ گفته بودند بله. امام(ره) فرموده بودند بگویید بیاید پیش ما. اومدم تو، دیدم نشسته اند، سلامی کردم و دستشان را ماچ کردم. امام(ره) بهم فرمودند: ببینم از این‌هایی که این‌جاست، برای بچه هام هم بردی؟ گفتم: بله! ماشین الان توی باغ است ؛آقای رحمانی آقای اسدی رو مأمور کرده بچینند داخل ماشین بگذارند.صبح جمعه هم مهرانم، دارم داد می‌زنم رزمنده گیلاس بخور،لبخند بزن،تانکو بزن،بزن بزن،خوب می‌زنی و....

حضرت امام(ره) ایستادند و بعد خندیدند و فرمودند:بارک‌ا...، تو روحیه بچه‌های منی، تو بابابزرگ شونی‌، خدا به‌همرات.

یایام و پفک نمکی برای گردانی که دسته شده بود!

یک‌روز دیدم حاج علی فضلی اومده دنبالم، می‌گه حاجی بخشی! برو پیش بچه‌های گردان حمزه؛ از تپه دوقولو برگشتن وضعشون اصلاً خوب نیست، یکخرده بهشون برس. گفتم چشم.

ما اومدیم با یام یام و پفک نمکی میون بچه‌هایی که گردانشون شده بود دسته، رفتم بالای درخت. بچه‌ها جمع شدن دور درخت، این‌قدر تکوندنش منو اینداختن پایین. نگو اینو فیلم گرفتن فرستادن برای امام(ره)؛ امام(ره) هم دیده بودن، به نوه شون فرموده بودن اِ اِ اینداختنش پایین؟! فیلم رو بزن عقب یک‌بار دیگه ببینم. این مرد عجب روحیه‌ای داره با این‌که چندتا شهید داده باز داره با رزمنده‌ها بازی و شوخی می‌کنه. خدا خیرش بده. این کلمه‌ای بود که از خود امام(ره) شنیدم.

بعدها امام(ره) فرمودند اون فیلم رو دیدم، نخوردی زمین؟ گفتم: نه! امام(ره) مگه من می‌خورم زمین! بعد سرم رو با حالت خاصی تکون دادم. امام(ره) شروع کردن خندیدن طوری‌که آقای خلخالی اون‌جا بود به من گفت: تاحالا این‌طور خنده‌ امام(ره) رو ندیده بودم. بعد امام(ره) فرمودند: حاجی خدا عاقبتت رو به‌خیر کنه ان‌شاء ا…؛ گفتم: امام(ره) همین جمله‌ای که فرمودید، تا دنیا دنیاست برام بسه.

باغ گیلاسم بعد از جنگ خشک شد

باغ گیلاس و زردآلویی داشتم که برای رزمنده‌ها جعبه جعبه ازش برمی داشتم می‌بردم، انگار کم نمی‌شد. خیلی هم خوشمزه بود میوه هاش. بعد از جنگ نمی‌دونم چی شد یکدفعه باغ هم شروع کرد به خشک شدن. خیلی بهش رسیدم اما دیگه باغ نشد که نشد. خشک شد کلاً. باغ گیلاسم بعد از جنگ خشک شد. اونم مثل این‌که به عشق بچه‌ها بود.

                             

آقا به کمک نیاز داره، تنهاست

دختر حاجی بخشی: حاجی در زمان اغتشاش فتنه گران بیمارستان کما بودند. به‌هوش که آمدند و مرخص شدند از بیمارستان تا منزل، متوجه یک چیزهایی شدند. ما در بیمارستان به ایشان نگفته بودیم چه خبر شده است. یک روز دیدیم سوار موتور با یکی از بچه‌ها می‌خواهند بروند تهران. گفتیم حاجی! شما حالتان مساعد نیست؛ گفت «آقا» به کمک نیاز داره، تنهاست. بسیجی‌ها باید وارد شوند.

حزب اللهی‌ها باید یک کاری کنند

حاجی بخشی: به چندتا از بچه‌هایی که آمدند این‌جا، گفتم دچار این سیاسی بازی‌ها نشوید. خط «آقا»رو داشته باشید. این سید خدا تنهاست. دیگه بچه‌ها هم بچه‌های سابق نیستند. نمی دانم چرا فقط حرف می‌زنند. دور هم جمع نمی‌شوند. کاری نمی‌کنند. حزب ا...ی‌ها باید یک کاری کنند وگرنه همه چیزو می‌گیرند. کشور رو خراب می‌کنن. البته روح امام(ره) و شهدا مراقب هستند و رهبری داره هدایت می‌کنه وگرنه کارمان را یکسره می‌کردند.

برداشت از نشریه پرتو سخن

  • سرباز حضرت ماه

نظرات (۱)

سلام
فقط حیف
که من یکی بعد از فوتش تازه شناختمش...
به روزم

خصوصی با بچه ولایتی ها !

منتظرم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی