زمستان
پنجشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۸۸، ۰۹:۲۸ ب.ظ
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت،سرها در گریبان ست.
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را.
نگه جز پیش پا را دید،نتواند،
که ره تاریک و لغزان است.
وگر دست محبت سوی کس یازی،
به اکراه آورد دست از بغل بیرون؛
که سرما سخت سوزان است.
نفس،کز گرمگاه سینه میاید برون،ابری شود تاریک.
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت.
نفس کاینست،پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟
مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین!
هوا بس ناجوانمردانه سرد است...آی...
دمت گرم و سرت خوش باد!
سلامم را تو پاسخ گوی،در بگشای!
- ۸۸/۰۹/۲۶