عاشقانه ای برای حداد...
بسم رب الشهدا و الصدیقین...
سلام، معلم ساده و صمیمی و دوست داشتنی انقلاب...تویی که نمی شناختمت! می شناختم، اما نه به وضوح امروز...
صاف صاف...زلال و صمیمی...
روزهای فتنه و جنگ تحلیلی، بصیرت را به ما شناساندی و عمار بودی برای علمدار...
4 سال بعد ( همین چند ماه پیش ) وقتی ائتلاف پیشرفت را شکل دادید تعجب کردم که حداد و ائتلاف؟! آن هم ائتلافی که هیچ شباهتی به هم ندارند؟ اما گفتم حداد که مثل من نیست! حتما ضرورتی دیده و حکمت و مصلحتی بوده...منتظر نشستم تا سرانجام ائتلاف را ببینم...هر روز که گذشت گفتم پس چه شد وعده هایشان...مگر می شود؟! یعنی حداد هم؟
در مناظره ها چقدر متین و سربزیر و در عین حال شجاع حرف زدی...چقدر کنایه ها و مطایبه ها و حرف هایت لذت بخش بود...چقدر دعا کردم برایت که خیر نصیبت شود...شاد می شدم با جواب ها و طنازی هایت در مناظرات!
در مناظره سوم هم که دیگر گل کاشتی و نور علی نور بود...
شرافت و متانت را تو آموختی به ما...اخلاصت در عمل قبول، ای عزیز دل ما...ای حدادِ عادل...ای معلم اخلاق...یار دوست داشتنی حضرت ماه...باز هم علم بصیرت را تو برافراشتی...
راستی نمازتان هم قبول...چه اقتدای به جایی...
--------------------------------------------------------------------------
پ . ن :
این دو سه هفته شاید دوست داشتم در "سوره تماشا" دلی بنویسم! اما همین دل نخواست که الان بنویسم...شاید بعد از حماسه بنویسم...به گفته حضرت ماه حماسه آغاز شده و جمعه به اوج می رسد...تا حماسه، به تکلیف عمل می کنم...گاهی سکوت، تکلیف است...اما نه در حماسه ها و نه در جنگ تحلیل ها! گاهی سکوت به حرمت دل خیلی زیباست...گاهی اگر حرف بزنی باری را سنگین کرده ای... باری، امروز برای من عمل به تکلیف، سکوت به خواهش دل است...پس "سوره تماشا" تا آن روز برای من همان "یس" دوست داشتنی است...مثل همیشه محرم و مرهم دل...
- ۹۲/۰۳/۲۲
آنچنان هم که میگوئید درست آقای حداد را نشناختید! عمار گونه حرف زدن که این چنین نیست سرباز حضرت آقا بودن که این چنین نیست. باید به گونه ای حرف زد که فردا پشیمان نشد نه اینکه امروز تردش کنیم و فردا ...
آنوقتی که کناری گیری آقای حداد را شنیدم والله سرم درد گرفت چون زود قضاوت نکرده بودم.