چقدر خیالشان خام است...
هُوَ اللهُ الَّذِی لَا إلهَ إلّا هُوَ المَلِکُ القُدُّوس...
هر سال 14 مرداد روز یک یادآوری بزرگ به منه...یادم میاد روزی که پاهای ضعیف و حقیرم رو به سرزمین وحی گذاشتم...جایی که محل رفت و آمد و عروج و نزول ملائکه ست...منی که هنوز باورم نمیشه این افتخار و چقدر ساده و غافلانه زندگی کردم...
یادش بخیر قبة الخضراء...بقیع...بقیعی که ما نسوان حق ورود بهش رو نداشتیم و دلمان را دخیل می بستیم به نرده های سبز آن خاک مقدس...روضه ی رضوان...آسمانی ترین زمین عالم!
یادش بخیر اولین نگاه چشمان آلوده ام به کعبه! نگاهی که خواسته یا ناخواسته زمینگیرت می کند تا جبهه بر خاک بسایی برای شکر خداوند عظیم...
اما بهانه ی نوشتن این یادنامه تصویری ست که چند روز پیش از تلویزیون دیدم...تصویر پخش زنده از مسجدالحرام که موقع اذان ظهر شبکه ی اصفهان پخش می کرد...شنیده بودم این حصار آهن پاره ها رو...شاید دوست نداشتم باور کنم تا اینکه با چشمان خودم دیدم خانه خدا را که محصور شده بین این سازه های ناساز آهنی بشر!
نخواستم باور کنم که تصویر کعبه ای که رواق ها وشبستان ها دور تا دورش را احاطه کرده اند به تاریخ پیوسته...
نخواستم باور کنم که جسارتشان در محاصره مسجدالحرام با برج و بارو آنقدر شدت یافته که قدم به صحن آن گذاشته اند...
چقدر خیالش خام است این خادم حرمین الشریفین!!! خیال می کند حصار خانه خدا را تنگ کند قدرت خدا را نعوذ بالله محصور کرده است؟ حال این حصار، بهانه اش هر چه می خواهد باشد، حتی اگر رفاه حال زائران باشد!
غافلند که خداوند لا مکان و لا زمان به طرفة العینی می تواند بساطشان را در هم فرو بریزد و جولان امروزشان در ریختن خون مسلمانان را آتشی کند به جان این مذهب بدعت گونه ی لامذهبشان...
هنوز نفهمیده است که آه هر کودک سوری و عراقی و ... آتش می زند خرمن کاخ پوشالی شان را...
چقدر خیالشان خام است این خاندان...
- ۹۲/۰۵/۱۴
لینکتونکردم با اجازه خوشحال میشم بلینکید و سر بزنید..
یا زهرا