باید از کوفه گریخت مسلمان!
رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا...
تا طفلیم و نوپا، دست پدر را که میگیریم راه رفتنمان بیشتر به دو می ماند...می دویم برای رسیدن به پدر...پدر تمام تلاشش را به کار می گیرد تا آهسته قدم بردارد و ما را آموخته ی راه کند...تمام تلاش پدر برای عقب نماندنمان...
بزرگتر که می شویم، به حرمت پدری اش، به حرمت بزرگی اش، جلو نمی زنیم و عقب هم نباید بمانیم...پا به پایش قدم بر میداریم...
پدر را حرمت نگه می داریم و حرفش را به دیده منت می نهیم...
پدر از کوفه و کوفی بیزار است...تاریخ را برای قصه و قصه گفتن نمی داند...از تاریخ باید عبرت گرفت!
برای کوفی نبودن امروزمان، تاریخ دانی واجب است...
امام جامعه، پدر امت است...آموخته ی راه که شده باشی نه عقب می مانی از او و نه جلوتر می روی...
درست مثل غدیر! رفته ها برگردند و نرسیده ها برسند...غدیر، خود درس ولایت می دهد...
تاریخ که ندانی، می شوی کوفی! کوفه ای که در نفس تو خفته است و در غبار فتنه سر برمی آورد...
امان از جیفه ی دنیا!
تاریخ که ندانی و غدیر که نشناسی، راهِ پدر را گم می کنی!
ولایت که ندانی، جلو می زنی و در بیراهه ها سرگردان می مانی...
راه که گم کردی، در بیراهه ها آنقدر پیش می روی و سرگردان می مانی که یزید را امام می پنداری! حتی اگر حسین را به کوفه بخوانی و جلوتر از همه یقه پاره کنی در فراق یوسفات!
ولایت که ندانی، در سرگردانی و تردیدت آنقدر در جا می زنی که سفیر حسین را تنها و غریب در کوفه سر می برند! حالا توّاب هم که باشی چه سود که عین الوردة کربلا نمی شود...توّاب هم که باشی چه سود که حسین قربانی شد به ذبح عظیم و تو نبودی برای سر- بازی...
کوفه، همین جاست! در جان و نفس ما...باید از کوفه گریخت مسلمان!
چه انتظاری است که پدر مو به مو بگوید آنچه را که ما، خود باید فهمیده باشیم؟
پدر راه نشان می دهد...چه انتظاری است که به جای ما قدم هم بردارد؟ به جای ما فکر هم بکند؟
همین که با تمام نااهلی ما، پدری می کند هم قدر ندانیم؟
باید از کوفه گریخت مسلمان!
غدیر مبارک...
یادمان باشد که غدیر یعنی رفته ها برگردند و نرسیده ها برسند...یادمان باشد غدیر با ولایت حرکت کردن است...
غدیر مبارک...
نوشتم به قدر غدیر و حرمت کربلا ...به بزرگی تان ببخشید کاستی هایش را...
بعد التحریر:
این جمله ی سید شهیدان اهل قلم، به دلم نشسته و به درد این نوشته ی من هم می خورد:
"زمانه ی عجیبی است، برخی مردمان امام گذشته را عاشقند
نه امامِ حاضر را...
می دانی چرا؟
امام ِگذشته را هر گونه بخواهند تفسیر می کنند...
امام حاضر را باید فرمان ببرند...
و کوفیان عاشورا را اینگونه رقم زدند..."
انسان ۲۵۰ ساله را ۵۰ سال باید اضافه کنیم...از ۴۲ تا ۹۲...از خمینی تا خامنه ای...
۲۵۰+۵۰=۳۰۰
انسان ۳۰۰ ساله!
نظام جمهوری اسلامی زیر سایه ی ولایت، قطره ایست از نتیجه ی ۲۵۰ سال تلاش امامان ما...
ما منتظریم تا خورشید بیاید...ماه نورش را از خورشید می گیرد...
- ۹۲/۰۷/۲۸
صد واقعه چون دوم خرداد بسازید........ما چون 9دی منتظر حکم جهادیم
یا علی اخوی .