اشاره: به مناسبت سالروز آغاز ولایت مقام معظم رهبری، بازخوانی برخی رخدادهای آن روزها برای نسل امروز انقلاب اسلامی، ضروری و دلنشین به نظر میآید. آنچه در ادامه میآید گزیده ای از سخنرانی یکی از محافظان مقام معظم رهبری در سال 68 است.
سال 68 لحظاتی که امام (ره) داشتند به رحمت خدا میرفتند با دفتر ریاست جمهوری تماس گرفتند و ما به سمت جماران حرکت کردیم. تنها کسی که امام (ره) موقع رحلتشان و قبل از خانواده شان او را پذیرفتند، حضرت آیتا...خامنه ای بودند. بعد از آن نمازی که امام (ره) خواندند، پزشکان گفتند که نمی توان کاری برای ایشان انجام داد در این شرایط قرار شد همه کسانی که داخل اتاق امام بودند خارج شوند و فقط خانواده امام داخل شوند. قبل از ورود خانواده امام، حاج احمد آقا از اتاق امام(ره) آمدند بیرون و گفتند آسید علی آقا را امام کار دارند. آیتا... خامنه ای داخل شدند و برای اینکه صدای امام(ره) را که نحیف شده بود بشنوند، گوششان را نزدیک صورت امام(ره) بردند و امام(ره) با ایشان صحبت کردند. ما پشت شیشه این صحنه را میدیدیم، هر لحظه که میگذشت میدیدیم آقای خامنه ای قرمزتر میشد، بعد از صحبت های امام (ره)، آقای خامنه ای حاج احمد آقا را صدا کردند داخل، سپس حاج احمد آمدند بیرون و گفتند حاج خانم - همسر امام(ره) - و محارم امام(ره) بیایند داخل. تنها کسی که با محارم امام(ره) تا لحظه آخر حیات ایشان داخل اتاق بود فقط آقای خامنهای بودند.
تقریباً ساعت 23:30 امام (ره) رحلت کردند. در این شرایط آقای خامنهای با همان صورت برافروخته آمدند بیرون و همه کسانی که آنجا حضور داشتند را صدا کردند. آقا فرمودند هیچکس حق ندارد با هیچ خبرگزاری و هیچ گروهی مصاحبه علنی داشته باشد و خبر فوت امام (ره) را اعلام کند. اگر ما فردا صبح بتوانیم از صدا و سیمای خودمان این خبر را اعلام کنیم، بقای جمهوری اسلامی را میتوانیم حفظ کنیم و در غیر اینصورت احتمال این هست که خیلی از مسائل و مشکلات بر کشور ما جاری شود.. .. فردا صبح قرار شد جلسه مجلس خبرگان برای تعیین رهبری انجام شود... با آیتا... خامنه ای به مجلس آمدیم. هیچ کدام از ما در آن لحظات، رهبری آیتا... خامنه ای به ذهنمان هم خطور نمی کرد. حدود 20 دقیقه طول کشید تا جلسه به حد نصاب رسید.
آقای خلخالی گفت: من چند وقت پیش برای مراسم عقد دخترم نزد امام (ره) رفته بودم. تا دختر و عروس و دامادم و بچهها بازرسی شوند و بیایند داخل، چند دقیقه طول کشید. من از امام (ره) سؤال کردم حالا که شما آقای منتظری، قائم مقام رهبری، را عوض کرده اید با این شرایط بیماریتان شخص خاصی را مد نظر ندارید؟ ایشان به من نگاه کردند و گفتند: "مگر میشود من نظر خاصی نداشته باشم و مگر میشود که نظرم را به کسی نگفته باشم؟ من به حاج احمد آقا و آقای هاشمی بارها گفتم . از نظر من هیچ کس در روی کره زمین از سید علی آقا بهتر نیست ... بعد از آقای خلخالی تنها کسی که صحبت کرد آیت ا... موسوی اردبیلی بود. ایشان گفتند در یکی از جلسات من به امام گفتم که نظر شما در مورد رهبری آینده چیست؟ و امام (ره) گفتند: "من نظرم را به حاج احمد آقا و آقای هاشمی گفته ام و احدی را در کره زمین بهتر از آسید علی آقا برای رهبری نمی دانم ". این دو مورد را آنها گفتند... در حین صحبت ایشان آقای هاشمی گفتند احمد آقا الان تماس گرفتند و گفتند: "
اگر میخواهید روح امام (ره) شاد شود و به وصیت نامه امام (ره) عمل کرده باشید اعلام کنید که امام (ره) بارها به ما گفتند که آقای خامنه ای را مطرح کنیم ... ". سپس آقای هاشمی گفتند حالا یک مطلب را من بگویم. من بارها خدمت امام(ره) رسیدم و هر بار که رفتم امام (ره) به من گفتند: " تا دیر نشده آ سید علی آقا را شما مطرح کنید. بد است من مطرح کنم؛ چون اگر من مطرح کنم قضیه استخلاف پیش میآید. شما مطرح کنید من دفاع میکنم ". سپس آقای هاشمی طبق عادت ریاست مجلسیاش عمل کرد و در حالیکه ایستاده بود گفت کسانیکه با رهبری آقای خامنه ای موافقند قیام کنند. در همین هنگام آیت ا... خامنهای از کوره در رفتند و گفتند: مگر اینجا مجلس است که شما میخواهید رأی بگیرید؟ رهبری نظام به این است که من بتوانم. مگر من میتوانم خمینی باشم؟ این بار سنگینی که شما دارید به دوش یک نفر میگذارید را مگر یک نفر میتواند تحملش کند؟ تحملش شرایط میخواهد. نه من، بلکه هیچ کس نمی تواند تحمل کند ".
در همین هنگام مجلس یک مقدار شلوغ شد و موافقین و مخالفین حرفهایی زدند. آقای آذری قمی به آیت ا... خامنه ای گفت: شما بپذیرید، همه ما کمک میکنیم. ولایت فقیه، ولایت انبیا است. وی آنقدر تعریف کرد که آقای خامنه ای گفتند: " آقای آذری قمی! بفرمایید بنشینید. ما شما را میشناسیم، در دوره های مختلف شما را امتحان کرده ایم. اینی را که شما گفتید 10 سال آینده هم میگویید؟ 10 سال دیگر نخواهید گفت. هر جا مقابل شما مطلبی علم شود که شما نپذیرید مقابلش میایستید ". در همین هنگام آقای آذری قمی عمامه اش را برداشت و دو دستی محکم تو سرش زد و گفت خدا از من نگذرد اگر قرار باشد 10 سال آینده مقابل شما بایستم ، من شما را بهعنوان ولایت فقیه، ولایت مطلقه فقیه، قبول دارم.
- دقیقاً بعد از 10 سال آقای آذری قمی مخالفت کرد! بعد از این صحبتها خبرگان رأی گیری کرد که در رأی گیری همه خبرگان به غیر از 6 نفر رأی موافق دادند! یکی از آنها خود آقای خامنه ای بودند که به خودشان رأی ندادند. یک نفر هم نظرش روی شورای رهبری بود ...
حدود ساعت 3 جلسه تمام شد. کسانی بودند که از همان لحظه شروع به تبعیت کردند، از جمله این افراد آقای جوادی آملی بودند. هنگام خروج از مجلس هیچ کس از در خارج نشد همه به هم تعارف میکردند و حدود 3 دقیقه کسی خارج نشد. همه اصرار میکردند آیتا... خامنهای خارج شوند اما آقای خامنه ای به آقای مشکینی گفتند که ایشان ابتدا خارج شوند. در همین هنگام آقای جوادی آملی گفتند: " آقا شما بفرمایید که ما جرأت کنیم پشت سر شما بیرون بیاییم. آن موقع شما بر ما رفیق بودید و ما افتخار میکردیم پایمان را پشت پای شما بگذاریم، امروز شما بر ما ولی هستید و از الان بر ما فرض و واجب است که همه پایمان را جای پای شما بگذاریم و طوری هم باید پایمان را بگذاریم که اگر کسی نگاه کند نفهمد چند نفر بعد از شما آمدند بیرون و فقط جای پای شما باشد! "
- ۳ نظر
- ۱۶ خرداد ۸۹ ، ۱۱:۰۹