سوره تماشا

سوره تماشا

"سوره تماشا" در 88 تلخ و شیرین متولد شد...
نامی که وام گرفته ام آن را از شعر "سهراب سپهری" و
همینطور سوره ای که هرگاه دلتنگ می شوم مرهمی ست بر زخم های دلم...
عقیده ام این است که از آغاز خلقت تا به امروز هر یک از ما وظیفه ای داریم و تکلیفی...
و تکلیف بالاتر از وظیفه است...
و آرزویم این است که فرزند زمان خویش باشم
و حالا که در سال های پر حادثه نبوده ام...
و از حضور در حماسه های سرخ دین و میهنم بی نصیب...
حداقل زمینه ساز آینده سبز موعود باشم...

تا ظهور خورشید سرباز حضرت ماه هستیم...
لبیک یا خامنه ای...

"ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا وانصرنا علی القوم الکافرین..."

۲ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است


هو المدبّر...

بورسیه و ما ادراک ما البورسیه!

گناه، نافرمانی خداست، گناه که می کنی دهن کجی کرده ای به خدایت! خالق لا یزال...

گناه، گناه است چه صغیره بنامندش و چه کبیره...

اینکه حکمتش چه بوده صغیره یا کبیره شمردن گناهان، را نمی دانم...اما می دانم که گناه، گناه است و کبیره هایش، عقوبت و عذاب دارد و جز با توبه و جبران، رهایی نیست از عقوبت آنها...

از قضا، فتنه انگیزی، خوار کردن مومن، بردن آبروی مومن، بهتان، هم جزو گناهان کبیره اند...

بورسیه و ما ادراک ما البورسیه!

فتنه ای که اشد من القتل است گناه کبیره است...

بردن آبروی مومن که حرمتش از کعبه بالاتر است گناه کبیره است...

بورسیه و ما ادراک ما البورسیه!

به مومن که بهتان بزنی، آبرویش را برده ای، آبرویش که برود، خوارش کرده ای! و در پسِ تمام این ماجرا، فتنه ای نهفته است...

ماجرایی که سرتاسرش، گناه است...گناه کبیره...

بورسیه و ما ادراک ما البورسیه!

توبه می طلبد و جبران خطا...

امان از گناهانی که حق الناس اند...که هر چه توبه کنی، پاک نمی شوند مگر با رضایت صاحب حق!

بورسیه و ما ادراک ما البورسیه!

اخلاق و تقوا، حلقه مفقوده‌ی مناسبات روزمره ما شده است... عمق فاجعه جایی ست که ادعای اخلاق هم داریم...

 

 حسبنا الله...

 

                   

بورسیه

 

 

بعد التحریر:

1. از قضا، اعتماد به ظالم هم گناه کبیره است...باشد که تعقل کنیم!

2. از قضا، اسراف هم گناه کبیره است... باشد که تامل کنیم!

 

"بی ربط" نوشت:

آن سوی میز، گرگها همه جمع اند!

یکی ارمغانش برای ما ایدز و هپاتیت بوده، و هیچ وقت پاسخی نداده برای جنایتش! و حالا "پلیس بد" داستان است! و مدام، روی میز می کوبد!

دیگری، هنوز هم خس خسِ سینه‌ی جانبازان شیمیایی ما شهادت می دهد به جنایتش!

آن یکی که مجسمه‌‌ی حقوق بی بشر است! از کودتای دور تا ایرباس 655! تا قتل خنده های روشن علیرضا!

 

  • سرباز حضرت ماه

هو البصیر...

تزویر سکه ای دو روست که بر یک رویش نام خدا و بر روی دیگرش نقش ابلیس است .عوام خدایش را می بینند و اهل معرفت، ابلیسش !

یا ایها الذین آمنوا، آمِنوا !

به شما قول می دهم چنانچه با همان نیت روزهای نخستین قیام شمشیر بزنید ، پیروزید و بر دشمن مزور غلبه می کنید. در میان شما احیانا هستند کسانیکه قصد تسلیم دارند . من بیعتم را از ایشان بر می دارم و اتمام حجت می کنم که تزویر به شما امان می دهد تا مقاومتتان را بشکنید . پس از غلبه شک نکنید گردنتان را خواهد شکست !

...

ما کوله باری داریم از تجربه...

تجربه‌ی ضربه خوردن از کفر و نفاق و تزویر ...

شــــــصـــــــت و دو ســـــــــــــــــــــــــــال!

از همان 28 مرداد 32 که مصدق، فریب تزویر را خورد، تزویرِ گرگ را!

نه! اصلش را بخواهی، قدمت این تجربه طولانی تر است...قریب 1400 سال...

اگر جریان کفر و نفاقِ زمانِ پیامبر را فاکتور بگیریم ... می رسیم به صفین! به حکمیت! به مذاکره! مذاکره با پیرِ تزویر!

به عمروعاص!

مرد تزویر و حیله و نیرنگ!

تاریخ برای عبرت است...اما همیشه تکرار می شود...چون عبرت نمی گیریم!

علی(ع)، به ابوموسی نوشت: شقی است آنکه به تجربه اعتنا نکند!

این یعنی همان خوشبین نبودن!

وقتی به عمروعاص، با آن عقبه اش در عصر جاهلیت،_ سفیر قریش به حبشه، برای بازگرداندن تازه اسلام آورده های مهاجر، _ به اسلام آورده‌ی بعد از جنگ احزاب، به کسی که تمام راه ها را رفت برای مقابله با پیامبر وکم نگذاشت در اهانت و مقاتله و چون به بن بست رسید تسلیم شد، اعتماد میکنی...نتیجه اش می شود مغلوب حیله‌ی تزویر شدن!

و تاریخ را به گودی قتلگاه کشاندن!

کاش، این بار اعتنایی شود به تجربه...تجربه 1400 ساله مان از تزوبر...

کاش اعتنا شود به تجربه ملموس شصت و دو ساله مان از دشمن!

62 سال، یک عمر است...عمری که آغازش 28 مرداد 32 بوده و بی شک، پایان این تزویر هم امروز نخواهد بود...

آمریکا، کی منفعتی به ما رسانده که این بار دومش باشد؟!

کودتای 28 مرداد 32؟!

غارت سرمایه های این سرزمین و چنبره زدن بر این خاک در زمان پهلوی؟!

لشکر کشی مخفیانه به ایران در صحرای طبس؟!

انداختن صدام به جان طفل نوپای انقلاب؟!

چراغ سبز نشان دادن برای ترور 17000 نفر در تمام این سال ها؟!

کمر همت بستن برای فلج کردن این نظام با تحریم ها؟!

ساقط کردن هواپیمای مسافربری!!؟

نا امن کردن منطقه و خلیج فارس؟!

و ....

و چون به بن بست رسید مزورانه از باب مذاکره درآمد و حالا، باز هم روی ابلیس گونه اش، عیان شده این گرگ!

امروز 9 تیر است...30ژوئن! پایان ضرب الاجل...

گرگی که طعمه را مهیا دیده و دندان تیز کرده!

دندان تیز کرده تا به اندرونی مان سرک بکشد! له له می زند برای طعمه های بیشتر و دندان گیرتر!

له له می زند برای با خاک یکسان کردن توان دفاعی مان...درست مثل آنچه بر سر عراق و لیبی آورد!

له له می زند تا فرزندان نخبه مان را تحقیر کند و ترور!

له له می زند برای برچیدن تک تک پیچ و مهره های برنامه هسته ای مان! نماد عزت و توانستن مان!

له له می زند برای اینکه ضعف ما را ببیند و با پنجه هایش، ایران را! نماد مقاومت و استکبارستیزی را، پاره پاره کند...

له له می زند برای تحقیرمان! تا جار بزند بالاخره ایران انقلابی را به دندان کشیدم!

مگر می شود با گرگی که دندان تیز کرده برای دریدنت، به توافق رسید؟!

  

                           

           

 

 

 تاریخ برای عبرت است...

مذاکره و حکمیت صفین نشاید که تکرار شود...

نیاید روزی که انگشتر هسته ای و تحریم از انگشت های مذاکره کننده های طرفین خارج شود و انگشتر تحریم و بازرسی های نظامی به انگشت گرگ برگردد!

حضرات دولت تدبیر، خیالتان تخت، اگر مذاکرات عزتمندانه شکست بخورد بهتر است از توافق ذلیلانه...هیچ کس در این خاک ملامت نخواهد کرد فرزندانی را که هم شجاع باشند و هم امین...و غیرت ملی به خرج دهند...

حسبناالله..

  • سرباز حضرت ماه