نفس کم آوردم...
دوشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۱، ۱۱:۲۹ ق.ظ
نمی دونم از کجا باید شروع کنم؟!!!
انگار راه نفسم بسته شده...نیاز شدید دارم به اکسیژن...
قصد نداشتم بعد از 10 روز که می خوام پست جدید بذارم، اینجوری بنویسم...فکر کنم اول باید یک لیوان آب بخورم و چند تا صلوات بفرستم تا یه کم از حرارتم کم بشه...این نسخه رو از دیروز چندبار استفاده کردم ولی انگار قرار نیست آرومم کنه...شاید اگه الان اینها رو بنویسم کمی تسکین پیدا کنم...
البته فکر کنم زیادی این چند وقت سرم شلوغ بوده و خیلی چیزها رو ندیدم یا بهشون دقت نکردم یا نخواستم چیزی در موردشون بگم...
اصلا بی خیال...وقتی هیچکس گوشش بدهکار نیست گفتنش چه فایده داره....
فقط قسم به مقدساتتون...کاری نکنیم که به تعبیر قرآن و سخنان دیروز آقا برگردیم به دوزخی که قبلا درش بودیم...
- ۹۱/۰۳/۱۵