الا ای چاه! یارم را گرفتند...
بسم رب الشهدا و الصدیقین...
و بسم رب فاطمه(س)...
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها...
فاطمیه است و اگر برای مادر سادات ننویسی یه تخته از شیعه بودنت کم است! فاطمه را فکر نکن فقط مادر سادات است...فاطمه مادر تمام محسن های گمنام این سرزمین است...تا حالا فکر کرده بودی چرا شهدا عشق گمنامی داشتن؟! گمنام که باشی فرزند و هم مسلک فاطمه می شوی...بی نام و بی نشان...تاریخ تا بی نهایت در کف بی نامی ات می ماند...در کف مرام و معرفتت...
چند سال پیش همین موقع ها...نزدیک فاطمیه کتاب کشتی پهلو گرفته را می خواندم...روضه مکتوبی ست برای خودش...
امان از سقیفه...امان از جاه و مقام...امان از نفس آدمی...
این قلم قاصر است از نوشتن...از فاطمه و فاطمیه نوشتن انرژی می خواهد...چه دلی داشت زینب از کوچه های بنی هاشم تا کربلا...
از امروز علی تنها تر از همیشه شد...الا ای چاه! یارم را گرفتند...
عجب صبری خدا دارد؟!...
مادر هر کاری کند، اهل خانه هم یاد می گیرند...
حتی اگر شهید شود...
- ۹۲/۰۱/۰۵