سوره تماشا

سوره تماشا

"سوره تماشا" در 88 تلخ و شیرین متولد شد...
نامی که وام گرفته ام آن را از شعر "سهراب سپهری" و
همینطور سوره ای که هرگاه دلتنگ می شوم مرهمی ست بر زخم های دلم...
عقیده ام این است که از آغاز خلقت تا به امروز هر یک از ما وظیفه ای داریم و تکلیفی...
و تکلیف بالاتر از وظیفه است...
و آرزویم این است که فرزند زمان خویش باشم
و حالا که در سال های پر حادثه نبوده ام...
و از حضور در حماسه های سرخ دین و میهنم بی نصیب...
حداقل زمینه ساز آینده سبز موعود باشم...

تا ظهور خورشید سرباز حضرت ماه هستیم...
لبیک یا خامنه ای...

"ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا وانصرنا علی القوم الکافرین..."

مسیر...

پنجشنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۲، ۰۳:۲۴ ب.ظ

هو المحبوب...

می خواستم متن " وَاصبِر وَ ما صَبرُکَ إِلّا بِالله..." را حذف کنم...اما بعد دیدم این متن بخشی از سیر رشد من در شهر خداست، پس بماند بهتر است...هر وقت دلگیر بودم از خودم، جواب خوبی ست برای دلتنگی هایم...

سمت خدای دوشنبه جوابم را داد...این را می گویم برای همدردهایم...اما بزرگ شدم...بزرگتر از هفته ی قبل و حتی دیروز...قبل از آخرین شب قدر...حقا که شب قدر برتر از هزار ماه است...

فهمیدم عملِ من به فرایض حتی اگر حال خوبی ندارم، یعنی اینکه من در مسیرم و این خیلی بهتر است از طریق الشیطان و حتی کاهلی...

حتی با اینکه با تمام وجود ایمان دارم که عذر از من ناچیز و حقیر است...

خدایااااااا دوستت داااااااااااااااارم...

دوستت دارم که باز هم هوایم را داشتی...اجازه ندادی با آن حال غریب از مهمانی ات بروم...

یار ما بنده نواز است...

و اما...

موسای مقاومت یادتان هست؟!...همان موسای مقاومتی که گفتم دارد قد می کشد...نشانه اش همین آب و آتشی ست که صهیونیست ها خود را به آن زده اند...وقتی می گویم صهیونیست، منظورم فقط و فقط اسرائیل نیست...تمام جبهه ی باطل را می گویم... اگر قد نکشیده بود موسای مقاومت، تمام کفر به جان تمام اسلام نیفتاده بود...

فلسطین پاره ی تن اسلام است... پاره ی تن نیاز به ترجمه و تفسیر ندارد...پاره ی تن است...دفاع از مظلوم و حمایتش هم آرمان ماست...

سطل های آب را آماده کرده اید؟! بهانه خشکسالی را نیاورید! این آب ها، آب حیات است...از جنس بیداری...

قدس را به مادرش باز می گرداند...موسی به مادرش می رسد از بحر تا نهر...فلسطین، پاره ی تن اسلام است...

القدس لنا...

 

 

پ.ن:

در نظرم بود پستی کار کنم در رثای! مظلومیت جمهوری اسلامی...نظامی که حتی رسانه اش، رسانه ملی اش!!! خواسته یا ناخواسته تبر به دست گرفته برای زدن ریشه اسلامیت نظام! باشد برای فردا...اگر عمری باقی بود و اگر خدا بخواهد...

حسبنا الله و نعم الوکیل...

 

  • سرباز حضرت ماه

نظرات (۳)

اما در باب این نظرم,باید اعتراف بکنم همیشه از لحن و نوع نگارش ادبی شما تعریف کردم اما بیش از حد در انتختب موضوعات نوشتن و اصطلاحات از نویسندگان آشنا تقلید میکنید... گاهی فکر میکنم اگر رضا امیرخانی نبود شما چ میکردید؟!
توانمندی شما در نویسندگی کم نیست!
پاسخ:
پاسخ: سلام
باز هم میگم نظر لطف شماست...
شاید لازم نباشه این رو بگم ولی مثل اینکه بر خلاف توصیه تون به من خودتون دارید تند میرید...البته جسارت نباشه خدمتتون...
انتخاب موضوعاتی که می نویسم اصلا بر این اساسی که شما می گید نیست...وقتی مسئله ای رو میبینم یا ذهنم مشغول به موضوعی میشه در موردش می نویسم و گاهی برای رفع دلتنگی...نوشته های رضا امیرخانی رو منهای برخی مواضعش دوست دارم ولی هیچوقت سعی نکردم مثلش بنویسم و انرژیم رو هم صرف تقلید از او یا هر کس دیگه ای نمی کنم...همیشه بدون اینکه جمله ها رو از قبل آماده کنم نظراتم رو راجع به یک موضوع، مستقیما تایپ می کنم...می بینید که فرصتی برای تقلید نیست...پس شما هم تند نرید و یک طرفه قضاوت نکنید...قبول دارم ادبیات من گاهی تنده و خیلی ها بخاطرش از من دلگیر میشن...بهر حال هرکس ضعفی داره و باید تلاش کنه رفعش کنه...پس اگه ناراحتتون کردم ببخشید...
باز هم ممنون...منتظر نظرات سازنده شما هستم...
سلامت و موفق باشید
همیشه عادت داشتید به تقلید...
پاسخ:
پاسخ: خیلی ممنون
نظر لطف شماست...
...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی