عصاره های فضایل ملت...
بسم رب الشهدا و الصدیقین...
ضعف سیستم ایمنی! وقتی سیستم ایمنی ضعیف میشه بیشتر سرما می خورم! حالا می خواد سر ِ سیاه زمستون باشه یا چله ی تابستون! به تجربه بهم ثابت شده روحیه نقش مهمی در شدت و ضعف سیستم ایمنی داره...وقتی فکرم درگیره و روحیه ی خوبی ندارم بیشتر سرما می خورم! مثل الان!!! حتی اگه همه گرما بخورن!
الان هم دوست داشتم "دلی" بنویسم...با همین مقدمه! باز هم نشد...مثل قبل از انتخابات که گفتم دلم می خواد "دلی" بنویسم!
شاید دو- سه روز دیگه ...شاید هم پنج روز! شاید هم هیچ وقت! دلم می خواهد بنویسم...مادرانه دیالوگی داشت که به دلم نشست: " اگه دلت یه جا گیر کنه، همه ی زندگیت نخ کش میشه!" یه ظرافت نهفته داره این جمله!
گفتم می خوام "دلی" بنویسم....
اما
دلم نمی خواد بنویسم از این روزهای مجلس...
دلم نمی خواد بنویسم از مسائلی که فراموش شد و یا کسانی که خود را به فراموشی زدند...
دلم نمی خواد بنویسم از کسانی که شاید خاطره ی خوشی از آن ها ندارم اما اعتراف می کنم تک تک آنها خطیبانی هستند توانا...بله...خطیب توانا...
دلم نمی خواد بنویسم از رنگ...
دلم نمی خواد بنویسم از وظیفه ی مجلس...از رأی به وزیران صالح...
اما...این روزها خیلی بیشتر به این جمله فکر می کنم:
عصاره های فضایل ملت...
فقط همین...
کاری هم ندارم به وزیران صالح رأی بدهند یا غیر صالح! خودشان هستند و خدایشان...
فقط فکرم مشغول است به این جمله: " عصاره های فضایل ملت..."
و دلم مشغول ِ ...
بماند این دل مشغولی هایی که زندگی ام را نخ کش، که نه!
ریش ریش می کند...
پس بماند...
پ.ن:
"عصاره های فضایل ملت..." کاملاً از دید اجتماعی به اتفاقات اخیر نگاه کرد...نظرات خصوصی بیشتر ناظر به بُعد سیاسی اش بود...بر چسب این پست هم اخلاق است...پس با دیدی اجتماعی ببینیدش...
راستی! صدا و سیما چرا انقدر خود را خفه می کند که جریان رأی اعتمادها را پخش زنده کرده است؟! دارم شک می کنم به خودم! شاید تمام این دوره های اخیر، در خواب، رأی اعتماد مجلس را زنده تماشا کرده ام!!!
۷۶ و ۸۰ را با اطمینان نگویم، اما ۸۴ و ۸۸ را مطمئنم زنده دیده ام! نشان به نشان دلی که همان روزها هم گرفت از عصاره های فضایل ملت البته از بعد اخلاقی و اجتماعی اش!
- ۹۲/۰۵/۲۳
وبلاگ زیبایی داری
یه سرهم به ما بزن
.
.
خدا کند که بهار رسیدنش برسد
شب تولد چشمان روشنش برسد
چو گرد بر سر راهش نشسته ام شب و روز
به این امید که دستم به دامنش برسد
هزار دست پر از خواهشند و گوش به زنگ
که آن انارترین روز چیدنش برسد
چه سالها که درین دشت ، خوشه چین ماندم
که دست خالی شوقم به خرمنش برسد
بر این مشام و بر این جان چه میشود یارب!
نسیمی از چمنش بویی از تنش برسد
خدای من دل چشم انتظار من تا چند
به دور دست فلک بانگ شیونش برسد؟
چقدر بر لب این جاده منتظر ماندن؟
خدا کند که از آن دور توسنش برسد
.
.
.
نثار حضرت زهرا سلام الله علیها
سلامتی وتعجیل در فرج یوسف زهرا
صلوات