سوره تماشا

سوره تماشا

"سوره تماشا" در 88 تلخ و شیرین متولد شد...
نامی که وام گرفته ام آن را از شعر "سهراب سپهری" و
همینطور سوره ای که هرگاه دلتنگ می شوم مرهمی ست بر زخم های دلم...
عقیده ام این است که از آغاز خلقت تا به امروز هر یک از ما وظیفه ای داریم و تکلیفی...
و تکلیف بالاتر از وظیفه است...
و آرزویم این است که فرزند زمان خویش باشم
و حالا که در سال های پر حادثه نبوده ام...
و از حضور در حماسه های سرخ دین و میهنم بی نصیب...
حداقل زمینه ساز آینده سبز موعود باشم...

تا ظهور خورشید سرباز حضرت ماه هستیم...
لبیک یا خامنه ای...

"ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا وانصرنا علی القوم الکافرین..."

هُوَ اللهُ الَّذِی لَا إلهَ إلّا هُوَ المَلِکُ القُدُّوس...

هر سال 14 مرداد روز یک یادآوری بزرگ به منه...یادم میاد روزی که پاهای ضعیف و حقیرم رو به سرزمین وحی گذاشتم...جایی که محل رفت و آمد و عروج و نزول ملائکه ست...منی که هنوز باورم نمیشه این افتخار و چقدر ساده و غافلانه زندگی کردم...

یادش بخیر قبة الخضراء...بقیع...بقیعی که ما نسوان حق ورود بهش رو نداشتیم و دلمان را دخیل می بستیم به نرده های سبز آن خاک مقدس...روضه ی رضوان...آسمانی ترین زمین عالم!

یادش بخیر اولین نگاه چشمان آلوده ام به کعبه! نگاهی که خواسته یا ناخواسته زمینگیرت می کند تا جبهه بر خاک بسایی برای شکر خداوند عظیم...

اما بهانه ی نوشتن این یادنامه تصویری ست که چند روز پیش از تلویزیون دیدم...تصویر پخش زنده از مسجدالحرام که موقع اذان ظهر شبکه ی اصفهان پخش می کرد...شنیده بودم این حصار آهن پاره ها رو...شاید دوست نداشتم باور کنم تا اینکه با چشمان خودم دیدم خانه خدا را که محصور شده بین این سازه های ناساز آهنی بشر!

نخواستم باور کنم که تصویر کعبه ای که رواق ها  وشبستان ها دور تا دورش را احاطه کرده اند به تاریخ پیوسته...

نخواستم باور کنم  که جسارتشان  در  محاصره مسجدالحرام با برج و بارو  آنقدر شدت یافته که قدم به صحن آن گذاشته اند...

چقدر خیالش خام است این خادم حرمین الشریفین!!! خیال می کند حصار خانه خدا را تنگ کند قدرت خدا را نعوذ بالله محصور کرده است؟ حال این حصار، بهانه اش هر چه می خواهد باشد، حتی اگر رفاه حال زائران باشد!

غافلند که خداوند لا مکان و لا زمان به طرفة العینی می تواند بساطشان را در هم فرو بریزد و جولان امروزشان در ریختن خون مسلمانان را آتشی کند به جان این مذهب بدعت گونه ی لامذهبشان...

هنوز نفهمیده است که آه هر کودک سوری و عراقی و ... آتش می زند خرمن کاخ پوشالی شان را...

چقدر خیالشان خام است این خاندان...

 

 

  • سرباز حضرت ماه

دکتر جان سلام...

الان نزدیک سه ساعت است که بار سنگین ریاست جمهوری یا به قول خودت خادمی جمهور را به منتخب بعد از خودت سپرده ای...خسته نباشی...

تو اولین تجربه من در مشارکت در نظامم هستی...اولین رأی من در جشن تکلیف سیاسی ام...اولین رأی مثل اولین نماز سن تکلیف می ماند...خاطره اش همیشه با آدم خواهد بود...

تویی که خیلی اولین ها را به نام خودت ثبت کردی...مثل همان اولین رأی من!

یادم است تمام نذر و نیازهایی که برای بودنت داشتند این مردم...

دکتر این هشت سال غم و شادی داشتیم، اما، شادی هایش را بیشتر یادم مانده...همان اولین های دوست داشتنی...

هسته ای شدنمان... فضایی شدنمان...پیشرفت های علمی و پزشکی...دارو های نوترکیب...سلول های بنیادی...

هدفمندی یارانه ها ... مهر ماندگارت...ساده زیستی ات...با مردم و در کنار مردم بودنت...

و.....

دلم برایت از همان 24 خرداد تنگ شد و امروز خیلی بیشتر...

دلم برای دولت نهم و دهم تنگ می شود...برای همت و تلاش جهادی تان...

دلم تنگ می شود برای دفاعت از مظلوم و فریاد زدن سخن حق در جهان!

دلم تنگ می شود برای ذکر فرج خواندنت اول هر سخنی...

دلم تنگ می شود برایت ای بهترین ناصر رزمندگان مقاومت!وقتی که رعشه انداختی به تن اسرائیل در چند کیلومتری شان در مرز لبنان با فریادت که رفتنی هستند این ظالمان...

دلم برای مظلومیتت هم تنگ می شود...وقتی که مستند تلاش هشت ساله ات هم بعد از نیمه شب از صدا و سیما روی آنتن می رود...

دلم برایت تنگ می شود دکتر احمدی نژاد، مردی از جنس مردم...

خدانگهدارت و اجرت با خودش که همیشه همراهش می نامی...

 
پ.ن:
به رسم ادب و به تبعیت از حرف ولی وظیفه داریم از دولت جدید حمایت کنیم و فرصت دهیم برای کار و تلاششان...لازمه ی تلاش، البته داشتن تیم قوی و عملیاتی ست...الان که پ.ن رو می نویسم دو، سه ساعتی هست که فهرست پیشنهادی اعلام شده و یادم آمده به وعده های انتخاباتی! استفاده از افراد متخصص و بازگشت افراد کاردان به جای اصلی خود! خدا را شاکرم که دارم معنی بازگشت افراد متخصص را می آموزم...به نظرم تخصص در سال ۹۲ با تخصص دهه ۷۰ خیلی فرق کرده چون که ما در دهه پیشرفت و عدالتیم...میانگین سنی و تحصیلات و نگاهی به سوابق آقایان کمی تأمل برانگیز است....اما ما هنوز به دولت تدبیر و امید، امیدواریم...
دلم برای شکسته شدن حلقه ی بسته ی مدیریتی در دوران احمدی نژاد خیلی بیشتر از پیش تنگ شده!

  • سرباز حضرت ماه

بسم رب الشهدا و الصدیقین...

نمی خواهم شیرینی حضور امروز را تلخ کنم...حضور امروز که فریضه بود بر امت اسلامی...مثل صیام رمضان...رمضان ِ تابستان ِ سوزان ِ امسال...اما شیطان بر سر کوبید از این همه بندگی امت...زبان عطشان روزه داران، امروز متبرک شد به ذکر برائت از ظلم...متبرک شد به ذکر دفاع از مظلوم...

هنگام خطبه ها وقتی که امام جمعه ی شهرمان به تقوای الهی سفارشمان کرد، کسی گفت همه ی این ها که آمده اند تقوا داشته اند دیگر...اول خنده ام گرفت...توجیهش هم گرمای هوا بود و کسانی که هر روز می بیندشان به روزه خواری...به ترک شعائر الهی...راست هم می گفت...شاید...

در راه برگشت مردی بود به سن ِ شاید پدرم...نه، جوان تر از پدرم بود...از کنارش می گذشتم که گفت : این بیچاره ها رو  به زور آوردنشون اینجا، تو این گرما!

اول عصبانی شدم، بعد دلم گرفت، یادم به جمله ی سید شهیدان اهل قلم آمد که :" در جمهوری اسلامی، مظلوم تر از حزب الهی نیست!"

نیک که بنگری راست می گوید...اما من می گویم در جمهوری اسلامی مظلوم تر از رهبرش نیست!حتی تر در جمهوری اسلامی، مظلوم تر از خود جمهوری اسلامی نیست!!!

جمهوری مظلوم اسلامی...

اگر می گویم جمهوری ِ مظلوم ِ اسلامی، اگر می گویم رهبر ِ مظلوم ِ جمهوری ِ اسلامی و اگر می گویم امت ِ حزب الله ِ مظلوم ِجمهوری ِ اسلامی دلیل دارم...

در نظامی که رسانه اش، رسانه ی ملی اش!!! خواسته یا ناخواسته تبر به دست گرفته برای زدن ریشه اسلامیتش!

اگر می گویم تبر به دست گرفته تا ریشه اسلامیت نظام را بزند نمی خواهم بر طریق افراط قدم بردارم و یا توهین و تهمتی به آن ها بزنم...اما در جمهوری اسلامی، سر سوزنی بی تدبیری جفاست در حق این نظام...و من ِ شهروند جمهوری اسلامی این جفا را می بینم...این بی تدبیری ها را...

دو نمونه! فقط دو نمونه اش اینست:

اگر می بینیم که در ماه صیام عده ای، پا بر روی فرایض می گذارند و واجب خدا را زمین گذاشته اند به هر دلیلی و از خدایشان هیچ پروایی ندارند...می گویم به هر دلیلی، چون قبل ترها یادم هست اگر هر کسی عذری داشت و روزه نمی گرفت حداقل امساک می کرد و حالا ...

هر کس بر هر صراطی که اراده کرد، می رود، اما، وظیفه ی ما امر به معروف که هست!!! در جمهوری اسلامی تبعا یکی از روش های امر به معروف بهره گیری از رسانه اش است...دریغ که این رسانه حداقل ۵ سال است که در سریال های مناسبتی اش بوی شهر خدا نپیچیده است! آخرینش به گمانم صاحبدلان بود و اغماء!

شاهکار امسال هم که مادرانه است! دختر ِ دبیرستانی که هر سرنوشتی هم نویسنده برایش بخواهد رقم بزند نمی ارزد به آموزش روش های مختلف اهانت به پدر و باج گیری!

صدا و سیما دانشگاه است دیگر...مگر نه؟!

مادرانه ای که حتی حاج ثانی و خانواده ی مریم زمان با این همه اغراق، تطهیرش نمی کند! حتی اگر پدر مریم راضی باشد از او به خاطر اینکه به حرمت پدر از دل خود می گذرد! دو حد یک آستانه را نمایاندن روش خوبی برای آموزش نیست در این دانشگاه!

شاهکار دیگرش اینکه در فیلم دیگرش به مناسبت شب های قدر، منت گذاشته اند که رمضان است و  یکی از شخصیت ها در توجیه حال بد و علت دمغی اش می گوید روزه ام!

بله...روزه که راه حلم آموزیست و صبر، می شود علت دمغی!

ناز شست رسانه ملی این دانشگاه عمومی!

و اما نمونه دوم!

سال هاست عادتمان شده که نزدیک ۲۲ بهمن و انتخابات، بدحجاب ها می شوند ویترین رسانه ی ملی برای دعوت به حضور!

یا للعجب!

هیچ توجیهی از مسئولان رسانه ی ملی قابل پذیرش نیست چون هدف وسیله را توجیه نمی کند!  

شاهکار جدید رسانه ی ملی این بود که هر روز ِ بعد از شب های قدر در خبر سراسری این مراسم را پوشش می داد و این بد که نیست خیلی هم خوب است...اما...مراسم احیای مختلط را نشان دادن خوب نیست...حضور بدحجاب ها را نشان دادن خوب نیست...مصاحبه با آنان نتیجه اش نمی شود ترغیب هم مسلکان آنان به حفظ حجاب و اجرای شعائر الهی...نتیجه اش یک کلمه است! یک کلمه ی وحشتناک! : " سکولاریزاسیون نظام اسلامی "!!!

راه فرهنگ سازی اسلامی این نیست...به مقدساتتان قسم، این راهش نیست...

اگر این راهش باشد، ساپورت پوشان ِ این روزهای خیابان های شهرم فردا می شوند ویترین رسانه ی جمهوری اسلامی!

نُؤمِنُ بِبَعضٍ و نَکفُرُ بِبَعضٍ ۱ نشویم! اسلام چارچوب مشخصی دارد...اگر فرد بدحجاب دعا می خواند، برای خدا خوانده...قبول...اما حساب بدحجابی اش سر جاست! قبول دارم بنده شناس دیگری ست و من هم مسئول قبولی اعمال بنده های خدا نیستم...اما وظیفه ما زنده نگه داشتن شعائر الهی ست...بفهمید...این راهش نیست!

ما غفلت کردیم و غفلت، بیش از این، نتیجه اش نسلی می شود که تا ثریا اعتقاداتش کج می رود...

در جمهوری اسلامی، مظلوم تر از نظامش نیست!!!

----------------------------------------------------------

۱. سوره مبارکه نساء آیه ۱۵۰

 

پ.ن:

فکر می کنم این پی نوشت ضروری باشه...این پست حداقل یکی از مخاطبان وبلاگ رو به اشتباه انداخت و بعید نیست که بقیه هم دچار سوء تفاهم بشن...از صحبت من در مورد نشان دادن تصاویر خانم های بدحجاب در صدا و سیما سوء برداشت نشه...من موافق بگیر و ببند و یا ممنوعیت حضور اونها در محافل مذهبی و...نیستم...هر چند موافق نوع پوشش اونها هم نیستم...ولی ضرب و زور چاره ساز نیست! رفتار اسلامی هم اجازه ی این رو به ما نمیده که از در خانه ی خدا اونها رو برونیم و منظور من هم برخورد ناشایست و خلاف رأفت اسلامی نبوده و نیست...رابطه ی هرکس با خدا مربوط به خودش هست ( هر چند که اثرات اجتماعی هم داره) ولی لا اکراه فی الدین...

خاطره ای هم یادم هست از خود آقا، که جوانی با لباس نامتعارف ( عین عبارت پوستین وارونه هست) در صف نماز جماعتی که ایشون اقامه می کردند بوده و اطرافیان برخورد بدی با این جوان می کنند و آقا نهی می کنه...من هم مرید همچون مرادی هستم...پس من رو متهم به تند روی نکنید چون به عمرم  یادم نمیاد به کسی  به خاطر همچین مواردی غضب کرده باشم..نگرانی من از اینه که رسانه قدرت باب کردن خیلی چیزها رو داره....نه تنها صدا و سیمای خود ما، که هر رسانه ای...مثالش همین مصرف گرایی این روزهای ما مردم است! پس می تواند باب شود که دعا و نماز بخوان اما هر پوششی می خواهی داشته باش...لذت و شهوت را برانگیز اما ...

شکی در رحمانیت خدا نیست...بخشش ما هم دست خداست...هر کس در خانه ی خدا را بزند صاحب خانه خود اوست و نه من...

حرف من قدرت بُرد رسانه است...

  • سرباز حضرت ماه

هو المحبوب...

می خواستم متن " وَاصبِر وَ ما صَبرُکَ إِلّا بِالله..." را حذف کنم...اما بعد دیدم این متن بخشی از سیر رشد من در شهر خداست، پس بماند بهتر است...هر وقت دلگیر بودم از خودم، جواب خوبی ست برای دلتنگی هایم...

سمت خدای دوشنبه جوابم را داد...این را می گویم برای همدردهایم...اما بزرگ شدم...بزرگتر از هفته ی قبل و حتی دیروز...قبل از آخرین شب قدر...حقا که شب قدر برتر از هزار ماه است...

فهمیدم عملِ من به فرایض حتی اگر حال خوبی ندارم، یعنی اینکه من در مسیرم و این خیلی بهتر است از طریق الشیطان و حتی کاهلی...

حتی با اینکه با تمام وجود ایمان دارم که عذر از من ناچیز و حقیر است...

خدایااااااا دوستت داااااااااااااااارم...

دوستت دارم که باز هم هوایم را داشتی...اجازه ندادی با آن حال غریب از مهمانی ات بروم...

یار ما بنده نواز است...

و اما...

موسای مقاومت یادتان هست؟!...همان موسای مقاومتی که گفتم دارد قد می کشد...نشانه اش همین آب و آتشی ست که صهیونیست ها خود را به آن زده اند...وقتی می گویم صهیونیست، منظورم فقط و فقط اسرائیل نیست...تمام جبهه ی باطل را می گویم... اگر قد نکشیده بود موسای مقاومت، تمام کفر به جان تمام اسلام نیفتاده بود...

فلسطین پاره ی تن اسلام است... پاره ی تن نیاز به ترجمه و تفسیر ندارد...پاره ی تن است...دفاع از مظلوم و حمایتش هم آرمان ماست...

سطل های آب را آماده کرده اید؟! بهانه خشکسالی را نیاورید! این آب ها، آب حیات است...از جنس بیداری...

قدس را به مادرش باز می گرداند...موسی به مادرش می رسد از بحر تا نهر...فلسطین، پاره ی تن اسلام است...

القدس لنا...

 

 

پ.ن:

در نظرم بود پستی کار کنم در رثای! مظلومیت جمهوری اسلامی...نظامی که حتی رسانه اش، رسانه ملی اش!!! خواسته یا ناخواسته تبر به دست گرفته برای زدن ریشه اسلامیت نظام! باشد برای فردا...اگر عمری باقی بود و اگر خدا بخواهد...

حسبنا الله و نعم الوکیل...

 

  • سرباز حضرت ماه
بسم رب الشهدا و الصدیقین...

دو سال پیش همین روزها، افتخار دیدار روی ماه نصیبم شد...

با همه ی گرمای هوا و تنگی جا، نفهمیدیم این 4 ساعت کی سرآمد!

راستی، منی که روی کارتم نام خانوادگی ام ثبت نشده بود، اگر راهم نمی دادند به بیت نورانی ماه، چه می کردم؟!

امان از این نام فامیلی دردسر ساز من! حتی اگر قرابت با ماه داشته باشد!

گزاف نگفته ام اگر بگویم افتخار دوران دانشجویی ام، همین دیدار روی ماه حضرت ماه است...

25 توصیه حضرت ماه به دانشجویان. رمضان 1391 ه.ش

 

 

 

  • سرباز حضرت ماه

با چه سرعتی داره می گذره این ماه خدا...

انگار همین دیروز بود که : " فَاخلَع نَعلَیکَ إِنَّکَ بِالوادِ المُقَدَّسِ طُوْی "

منِ بی لیاقت هنوز دست هام خالیه...می ترسم رمضان هم مثل رجب و شعبان بره و من بمونم همینطوری...آس و پاس...

نکنه انقدر سیاهی هام زیاد شده که رمضان هم با این عظمت نتونه آدمم کنه...

سُبحانَک یا الله...تَعالَیتَ یا رَحمن...أَجِرنا مِنَ النّارِ یا مُجیر...

ای خدا! باورم نمیشه که منم مصداق " وَاصطَنَعتُکَ لِنَفسی " باشم...

ای کاش یه سر سوزن ایمان داشتم...مثل این بنده های خوبی که می بینمشون...

خودم باید بزنم پس کله ی خودم که: آخه به چی خودت می نازی بشر؟ به گناه های ریز و درشتت؟ یا به لیاقتت که سر به فلک زده؟ تویی که حتی نتونستی خودت رو به بنده های خدا ثابت کنی!

وه که چقدر دلم گرفته از دست خودم!

اگه رمضان بگذره و من همینطوری بمونم که به درد لای جرز دیوار هم نمی خورم...

باید آدم بشم...

اللّهمَّ غَیِّر سوءَ حالِنا بِحُسنِ حالِک...

خدایا غیر از تو از کی بخوام؟ در خونه ی کی رو بزنم؟ خودت به فریادم برس که : " أنتَ القَویُّ و أنا الضَعیف.. أَنتَ السَیِّدُ و أنا العَبد...أنتَ الحَلیمُ و أنا العَجول..."

خدایا خوب می دونم جواب خودم رو : " وَاصبِر وَ ما صَبرُکَ إِلّا بِالله..."

ای کاش انقدری ایمان داشته باشم که شکیبایی کنم فقط برای خدا...

 

حَسبِنا الله و نِعمَ الوَکیل...

حَسبِنا الله و نِعمَ الوَکیل...

حَسبِنا الله و نِعمَ الوَکیل...

 

  • سرباز حضرت ماه

باز هم ماه خدا...ماهی که خداوند کریم منت نهاد بر ما به نعمت حضور در ضیافتش...ضیافت و رحمتش...بدون نگاه به لیاقت ما...  

از رجب تا رمضان...رمز عبور حبّ علی(ع) است...و البته بالاتر از این...توفیق به تبعیت از مرام علی(ع) ...

عبور باید کرد و  هم نورد افق های دور باید شد...

رمضان و صیام و ابتلا...

البلاء للولا...

  • سرباز حضرت ماه

وسیع باش، و تنها، و سر به زیر و سخت!

همین...

راه دیگری نیست!

و البته " ان مع العسر یسرا"...

و کاش...

دلم هوای بقیع و روضه ی رضوان دارد...

دلم گرفته!

دلم عجیب گرفته است...

خیال می کنم دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستم!

دچار باید بود...

  • سرباز حضرت ماه

 بسم رب الشهدا و الصدیقین...

این پست را با وضو، در سرزمین صداقت، زیر سایه ولایت می نویسم، به قصد قربت...

و باز هم می گویم عاشق جنگ نرم خدا هستم...همان خدای هادی دل ها، دل هایی که پس از هدایت می شوند باطل السحر...

باطل السحر یعنی حماسه ما...

این روزها، مصداق "ما رَأیتُ اِلاّ جَمیلاً" ست...

دوست تر می داشتم این پست را فردای حماسه بنویسم...حماسه ای که "باطل السحر بافته ها و گزافه های دشمنان و حسودان و طمع ورزان شد"...

وه که چقدر دیدنی ست این روزهایی که شاید برای برخی مصداق " وَ عَسی أَن تَکرَهوا شَیئاً وَ هُوَ خَیرُ لَکُم"... باشد، اما "چه بسا چیزی را خوش نمی دارید و آن برای شما خیر است"۱...

عاشق جنگ نرم خدا هستم...خدایی که آب بر آتش دشمن می ریزد...خدایی که باطل السحر را انگشتان جوهری ما قرار می دهد...فرمانده جنگ نرم خدا، اما، همان حضرت ماه ماست...سید علی حسینی خامنه ای...ماه نورش را از خورشید می گیرد...خورشیدی که صاحب ماست و صاحب انقلاب ما...حضرت ماه نام سال را می گذارد حماسه سیاسی، حماسه اقتصادی...نام سال را...پس عجیب و بی راه نیست این باطل السحر...سال ما پر از حماسه است...جمعه، روز ختم حماسه نبود...اوج حماسه بود...ما این حماسه را به طلوع آفتاب پیوند می زنیم...

خدا، چهار سال، فقط چهار سال، بعد از ۸۸ خیلی ها را شرمنده کرد... و چه زیبا هم شرمنده کرد....حتی اگر به روی مبارک نیاورند!

نظام پاک و صادق و مظلوم ما....جمهوری مظلوم اسلامی ما، نشان داد رأی مردم امانت است و حق الناس...خواه رأی مردم خاتمی باشد، خواه احمدی نژاد و خواه روحانی... مهم این است که ما در پوست خود نمی گنجیم که حضرت ماه پای رأی مردم می ماند و دفاع می کند از انتخاب ملت...همان حضرت ماه که خیلی ها متهمش می کنند به دیکتاتوری...

این نظام، ثابت کرد، اختلاف رأی چه ۱۱ میلیون باشد چه ۳۰۰ هزار تا...رأی مردم امانت است...حتی یک رأی هم عامدانه جا به جا نمی شود...

این یعنی "پای فشردن بر مردم سالاری دینی صادقانه" ... این یعنی همان باطل السحر...یعنی همان جنگ نرم خدا...

خدا خوب امتحان می کند  سعه صدر ما را... یک روز با فتنه ۸۸، یک روز هم با رأی ملت...مهم این است که امروز با اختلاف چند دهم درصدی هیچ سطل زباله ای به آتش کشیده نمی شود...هیچ تهمتی هم به نظام پاک ما نمی چسبد...خیلی ها هم البته به روی مبارک نمی آورند که چه کردند همین چهار سال پیش...

خدایا دوستت دارم... که از فتنه ۸۸، نه ۴۰۰ سال و نه ۴۰ سال، که فقط ۴ سال گذشته است...

ما اما با ولایت زنده ایم و در بیعت رهبریم...خواه پرچمدار علی، مالک باشد و خواه ...

آری، ما در بیعت رهبریم و اگر کسی پایش را کج بگذارد، باز هم همان فرزندان ۹دی می شویم...مشتمان گره می شود برای آنکه تو دهنی بزند به منحرف از راه ولایت...

اصل، برای ما رضایت "ولی" است... همین است که شادیم برای حماسه ی ساحر کشمان! شادیم برای این جنگ نرم خدا...شادیم برای شرمندگی اصحاب فتنه...حتی اگر به روی مبارک نیاورند این شرمندگی را...

مهم این است که ما سحر دشمن را باطل کردیم و همه و همه به جمهوری اسلامی و ساز و کار انتخابات رأی داده اند...

"مَکَروا و مَکَرَ الله و الله ُ خَیرُ الماکِرین" یعنی همین امروز ما...یعنی خدا مکر هر کس که بر ضد نظام ولایی ما باشد را باطل می کند...

به قول جناب یامین پور بزرگوار : " این شگفتی خمینی است...همان نظامی که به دیکتاتوری متهمش می کنید"...

و باز هم ماشاالله حزب الله...

خدایا دوستت دارم...

 

 

----------------------------------------------------------------

۱. سوره بقره آیه ی۲۱۶

 

  • سرباز حضرت ماه

بسم رب الشهدا و الصدیقین...

سلام، معلم ساده و صمیمی و دوست داشتنی انقلاب...تویی که  نمی شناختمت! می شناختم، اما نه به وضوح امروز...

صاف صاف...زلال و صمیمی...

روزهای فتنه و جنگ تحلیلی، بصیرت را به ما شناساندی و عمار بودی برای علمدار...

4 سال بعد ( همین چند ماه پیش ) وقتی ائتلاف پیشرفت را شکل دادید تعجب کردم که حداد و ائتلاف؟! آن هم ائتلافی که هیچ شباهتی به هم ندارند؟ اما گفتم حداد که مثل من نیست! حتما ضرورتی دیده و حکمت و مصلحتی بوده...منتظر نشستم تا سرانجام ائتلاف را ببینم...هر روز که گذشت گفتم پس چه شد وعده هایشان...مگر می شود؟! یعنی حداد هم؟

در مناظره ها چقدر متین و سربزیر و در عین حال شجاع حرف زدی...چقدر کنایه ها و مطایبه ها و حرف هایت لذت بخش بود...چقدر دعا کردم برایت که خیر نصیبت شود...شاد می شدم با جواب ها و طنازی هایت در مناظرات!

در مناظره سوم هم که دیگر گل کاشتی و نور علی نور بود...

شرافت و متانت را تو آموختی به ما...اخلاصت در عمل قبول، ای عزیز دل ما...ای حدادِ عادل...ای معلم اخلاق...یار دوست داشتنی حضرت ماه...باز هم علم بصیرت را تو برافراشتی...

راستی نمازتان هم قبول...چه اقتدای به جایی...

 

--------------------------------------------------------------------------

پ . ن :

این دو سه هفته شاید دوست داشتم  در "سوره تماشا" دلی بنویسم! اما همین دل نخواست که الان بنویسم...شاید بعد از حماسه بنویسم...به گفته حضرت ماه حماسه آغاز شده و جمعه به اوج می رسد...تا حماسه، به تکلیف عمل می کنم...گاهی سکوت، تکلیف است...اما نه در حماسه ها و نه در جنگ تحلیل ها! گاهی سکوت به حرمت دل خیلی زیباست...گاهی اگر حرف بزنی باری را سنگین کرده ای... باری، امروز برای من عمل  به تکلیف، سکوت به خواهش دل است...پس "سوره تماشا" تا آن روز برای من همان "یس" دوست داشتنی است...مثل همیشه محرم و مرهم دل...

  • سرباز حضرت ماه