سوره تماشا

سوره تماشا

"سوره تماشا" در 88 تلخ و شیرین متولد شد...
نامی که وام گرفته ام آن را از شعر "سهراب سپهری" و
همینطور سوره ای که هرگاه دلتنگ می شوم مرهمی ست بر زخم های دلم...
عقیده ام این است که از آغاز خلقت تا به امروز هر یک از ما وظیفه ای داریم و تکلیفی...
و تکلیف بالاتر از وظیفه است...
و آرزویم این است که فرزند زمان خویش باشم
و حالا که در سال های پر حادثه نبوده ام...
و از حضور در حماسه های سرخ دین و میهنم بی نصیب...
حداقل زمینه ساز آینده سبز موعود باشم...

تا ظهور خورشید سرباز حضرت ماه هستیم...
لبیک یا خامنه ای...

"ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا وانصرنا علی القوم الکافرین..."

۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۸۹ ثبت شده است

خدایا این فاطمه دختر پیامبرت است که او را از ظلمت ها به سوی انوار بردی.

چه سنگین است این غم و چه سبک شده است این بدنی که این همه درد دیده است.

آی ای زمین این امانت، دختر رسول خداست که به تو می سپارم...

صدیقه جان! تو را به کسی تسلیم می کنم که از من به تو شایسته تر است. فاطمه جان راضی ام به آنچه خدا برای تو خواسته است.

فاطمه جان همه تن چشم انتظار آن لحظه دیدارم.

ای خشت ها میان من و فاطمه ام جدایی می اندازید؟

ای رسول خدا کاسه صبرم در فراق محبوبه ات لبریز شد و طاقتم در جدایی از برترین زن عالم به اتمام رسید.جز گریه چه می توانم بکنم ای پیامبر خدا؟!گریه بر مصیبت،سنت توست.

در برابر تقدیر،جز تسلیم و رضا چاره چیست؟

ای اشک همیشه ببار! ای چشم هماره همراهی کن که غم از دست دادن دوست،غم یکی دو روزه نیست،غم جاودانه است...

فاطمه جان! کاش علی را غریب و خسته و تنها رها نمی کردی...

  • سرباز حضرت ماه