سوره تماشا

سوره تماشا

"سوره تماشا" در 88 تلخ و شیرین متولد شد...
نامی که وام گرفته ام آن را از شعر "سهراب سپهری" و
همینطور سوره ای که هرگاه دلتنگ می شوم مرهمی ست بر زخم های دلم...
عقیده ام این است که از آغاز خلقت تا به امروز هر یک از ما وظیفه ای داریم و تکلیفی...
و تکلیف بالاتر از وظیفه است...
و آرزویم این است که فرزند زمان خویش باشم
و حالا که در سال های پر حادثه نبوده ام...
و از حضور در حماسه های سرخ دین و میهنم بی نصیب...
حداقل زمینه ساز آینده سبز موعود باشم...

تا ظهور خورشید سرباز حضرت ماه هستیم...
لبیک یا خامنه ای...

"ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا وانصرنا علی القوم الکافرین..."

۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

بسم الله الذی لا اله الا هو...

إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ

قطعاً خدا کسانی را که صف بسته در راه او پیکار می کنند و در این راه استقامت میورزند چنان که گویی بنایی پرداخته شده از سرب اند دوست می دارد .

صف/4

راه خدا...حُبِّ خدا...خدا...خدا...خدا...

حُبِّ خدا به  مجاهدان راهش...حُبِّ مجاهدانِ  فی سبیل الله به الله...مجاهدانِ مقاوم...مجاهدانِ صف بسته...استقامت پیشگانِ ساکنِ بنیانِ مرصوص...

به رسمِ روزگار و اقتضایِ زمان، مجاهدت از میدان سخت به کارزارهایِ نرم رسیده ست...

اما...اما هنوز هم برای مجاهدت، مقاومت لازم است و صف کشیدن در راه الله...همچون بنیانِ مرصوص...خلل ناپذیر و استوار...ایستاده و مقاوم...

مجاهدانِ میدانِ نبرد و جنگِ نرم، چشم به حُبِّ الله و یاری او دارند، جیب بُر خیابان انقلاب نیستند!

همانطور که فاتحانِ خونین شهر ایستادند و ناموسِ خاک به دشمن ندادند...شهر سقوط کرد، اما ایمانشان استوار ماند...جانشان را کف دست گرفتند و شهر را باز پس...

مقاومان خونین شهر جیب بُر نبودند...مجاهدان فی سبیل الله بودند، همان بنیان مرصوص با ایمانِ پولادینشان...

مجاهدانِ امروز که فرزندان زمانه‌ی خویش اند و پیروانِ "ولی"...همان رزمندگان روزگار فتنه و جنگ نرم...روزگارِ هزار رنگ و فریب...ایمانشان را گرفته اند کف دست، چونان زغال گداخته...هزار جلوه‌ی دنیا، پیش رو...دلواپس ظهور فتنه و نیرنگ...دلواپس غروب غیرت و عزت...دلواپس غربت فرهنگ...دلواپس معطل ماندنِ امرِِ ولی...

وضو ساخته اند و قربة الی الله پای در میدان جهادِ فرهنگی گذاشته اند...

ستادِ جنگ های نامنظمِ فرهنگی...چریک های عرصه‌ی کارزارِ فرهنگی...

فرهنگ همان چیزیست که آقایمان حاضرست جانش را در  راهش بدهد...سزا نیست ما بنشینیم و آقا یک تنه نبرد کند...

اینطور که آقا خسته می شود...هم عرصه را ببیند؟ هم دشمن را بشناسد و بشناساند؟ هم راهکار بدهد؟ هم عمل کند؟ تک و تنها؟

حاشا که بسیجی میدان را خالی کند...

آقا یک تنه دارد نبرد می کند...عَلَم را به دوش بگیریم و برخیزیم...

جواب فاطمه(س) را چه بدهیم؟

یا لیتنا کنّا معک را در یاری فرزندِ "خون خدا" تجلی دهیم...

چریک باشیم و چابک...در ستاد جنگ های نامنظمِ فرهنگی...

یا علی...

بعدالتحریر:

این قراری باشد بین الله و  سوره تماشا  و سید علی...برای شروع سلسله مطالب دغدغه های فرهنگی در ستاد جنگ های نامنظم فرهنگی...

 

  • سرباز حضرت ماه