سوره تماشا

سوره تماشا

"سوره تماشا" در 88 تلخ و شیرین متولد شد...
نامی که وام گرفته ام آن را از شعر "سهراب سپهری" و
همینطور سوره ای که هرگاه دلتنگ می شوم مرهمی ست بر زخم های دلم...
عقیده ام این است که از آغاز خلقت تا به امروز هر یک از ما وظیفه ای داریم و تکلیفی...
و تکلیف بالاتر از وظیفه است...
و آرزویم این است که فرزند زمان خویش باشم
و حالا که در سال های پر حادثه نبوده ام...
و از حضور در حماسه های سرخ دین و میهنم بی نصیب...
حداقل زمینه ساز آینده سبز موعود باشم...

تا ظهور خورشید سرباز حضرت ماه هستیم...
لبیک یا خامنه ای...

"ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا وانصرنا علی القوم الکافرین..."

۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۲ ثبت شده است

بسم رب الشهدا و الصدیقین...

نقل است داوود(ع) در حال عبور از بیابانی، مورچه ای را دید که مرتب کارش این بود که از تپه ای خاک بر می داشت و به جای دیگری می ریخت. از خداوند خواست که از راز کار آن مورچه آگاه شود. مورچه به سخن آمد که معشوقی دارم که شرط وصال خود را آوردن تمام خاک های آن تپه به این محل، قرار داده است!

داوود (ع) فرمود: "با این جثه ی کوچک، تو تا کی می توانی خاک های این تل بزرگ را به محل مورد نظر، منتقل کنی؟! و آیا  عمر تو کفایت خواهد کرد؟!"

مور گفت: "همه این ها را می دانم؛ ولی خوشم که اگر در راه این کار بمیرم به عشق محبوبم مرده ام!"

حال آن مور کجا و حال ما کجا؟!

هر جمعه نشستیم و گفته ایم: " الا ای یوسف زهرا خدا کند که بیایی!"

عده ای 1400سال پیش بی بی ما را سیلی زدند و سال هاست روضه می خوانیم و نوحه سر می دهیم که یوسفش بیاید به دادخواهی...و خود هر روز با کلام و اخلاق و رفتار خود سیلی به پاره تن رسول می زنیم و دعای فرج می خوانیم...

الهی العفو...

 

  • سرباز حضرت ماه

بسم رب الشهدا و الصدیقین...

و بسم رب فاطمه(س)...

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها...

فاطمیه است و اگر برای مادر سادات ننویسی یه تخته از شیعه بودنت کم است! فاطمه را فکر نکن فقط مادر سادات است...فاطمه مادر تمام محسن های گمنام این سرزمین است...تا حالا فکر کرده بودی چرا شهدا عشق گمنامی داشتن؟! گمنام که باشی فرزند و هم مسلک فاطمه می شوی...بی نام و بی نشان...تاریخ تا بی نهایت در کف بی نامی ات می ماند...در کف مرام و معرفتت...

چند سال پیش همین موقع ها...نزدیک فاطمیه کتاب کشتی پهلو گرفته را می خواندم...روضه مکتوبی ست برای خودش...

امان از سقیفه...امان از جاه و مقام...امان از نفس آدمی...

این قلم قاصر است از نوشتن...از فاطمه و فاطمیه نوشتن انرژی می خواهد...چه دلی داشت زینب از کوچه های بنی هاشم تا کربلا...

از امروز علی تنها تر از همیشه شد...الا ای چاه! یارم را گرفتند...

عجب صبری خدا دارد؟!...

مادر هر کاری کند، اهل خانه هم یاد می گیرند...

حتی اگر شهید شود...

  • سرباز حضرت ماه