سوره تماشا

سوره تماشا

"سوره تماشا" در 88 تلخ و شیرین متولد شد...
نامی که وام گرفته ام آن را از شعر "سهراب سپهری" و
همینطور سوره ای که هرگاه دلتنگ می شوم مرهمی ست بر زخم های دلم...
عقیده ام این است که از آغاز خلقت تا به امروز هر یک از ما وظیفه ای داریم و تکلیفی...
و تکلیف بالاتر از وظیفه است...
و آرزویم این است که فرزند زمان خویش باشم
و حالا که در سال های پر حادثه نبوده ام...
و از حضور در حماسه های سرخ دین و میهنم بی نصیب...
حداقل زمینه ساز آینده سبز موعود باشم...

تا ظهور خورشید سرباز حضرت ماه هستیم...
لبیک یا خامنه ای...

"ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا وانصرنا علی القوم الکافرین..."

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۱ ثبت شده است

این جمله ایست که هفته قبل از زبان خانمی شنیدم که شاغل هست و در اجتماع حاضر؛ هرچند شاید سطح تحصیلاتش از شمای خواننده بالاتر نباشد:

مملکت بمب اتم میسازه، سختی اش رو ما باید بکشیم!!!

و این هم جمله ایست از یک پزشک:

انقلاب خوب بود اما این تحریم بده!!!

علت این دو جمله گرانی سکه و ارز بود و کمبود دارو و برخی اقلام بیمارستانی و ...

لفظ " تحریم" را این روزها برای کمبود هر چیزی می شنوم...سالهاست که همه ساکن همین خاکیم و هیچکداممان هم از سیاره دیگری نیامده ایم...حداقل در این بیست و دو سه سالی که از خدا عمر گرفته ام، فهمم شده که در این کشور، هفتاد و پنج میلیون کارشناس مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فوتبال و داوری داریم!!! همه ما آگاهانه و غیرآگاهانه در مورد هر مسئله ای اظهار نظر میکنیم.

چندوقت پیش کسی نظری از من خواست و من گفتم کارشناس مسائل اقتصادی نیستم و او گفت نیاز نیست کارشناس باشیم، لازمه  فهم درستی از مسائل داشته باشیم...

واقعا همه ما این فهم رو داریم؟

اگر داریم چرا در ظاهر مسائل مانده ایم و تا توجیهمان نکنند به باطن آنها پی نمی بریم؟

چرا باورمان می شود اگر دستکش یکبار مصرف در بیمارستان محل کارمان کمیاب شده و کم کم با مشکل دارو هم روبرو می شویم همه آن به خاطر تحریم است؟ مگر غیر از این است که بیش از سی سال است که تحریمیم؟

چرا باورمان می شود که اگر تحریمیم به خاطر قدرت هسته ای شدنمان است و بمب اتم نداشته مان؟

من ساده که فکر می کنم دستکش تحریم است! دستکشی که روی جعبه اش حک شده:

MADE IN MALAYSIA!!!

چرا به مغزم خطور نمی کند که : بشر ساده لوح! مالزی انقدرها هم روابط تیره و تاری با ما ندارد که تحریم کند ما را! داستان مالزی با بعضی اعضای اتحادیه اروپا و امریکا فرق دارد!! بشر! ما در اوج جنگ تحمیلی و تحریم و تنهایی مان سلاح تامین میکردیم با واسطه! یعنی امروز با این همه برو و بیا و نمایش قدرت در اجلاس نم نمی توانیم نیازهای حداقلی درمانی مان را تامین کنیم، با واسطه و بی واسطه؟!

داروهایی که در انحصار امریکا و اسرائیل و .. است تا همین دیروز کم نبود! مگر همین یکی دو روزه تحریم شدیم؟

نگویید اقلام جدیدی به لیست تحریم ها اضافه شده اند که باور نمی کنم امریکا با تمام دشمنی هایش قبلا دارو را از ما دریغ نمی کرده!

شعار مضحک حمایت از حقوق بشرشان را بارها دیده ایم!

این وسط فهم من یکی دارد بیجک می گیرد که حق با مصلحی است! این وسط بعضی ها دارند از آب گل آلود ماهی می گیرند و می خواهند وضع را بدتر کنند! نمی خواهند مردم روی آرامش را ببینند...همان هایی که با استکبار و اعراب مرتجع می خواهند علیه ما جنگ احزاب به راه بیندازند...

باور کنیم گرانی طلا و ارز و تحریم و...همه ماجرا نیست.

مگر ما همان ملتی نیستیم که امام(ره) گفت: از مردم حجاز در عصر رسول خدا برتریم؟

مگر ما همان ملتی نیستیم که سال های پر حادثه را از سر گذراندیم؟

همان ملتی که تکیه بر حماسه سرخ حسینی دارد و چشم به آینده سبز موعود؟

 

  • سرباز حضرت ماه

میخواستم پست جدید سوره تماشا را در مورد موضوع دیگری کار کنم که پیشامدها و شنیده های روزهای اخیر و ایمیل یکی از دوستان، نظرم رو تغییر داد و تصمیم گرفتم در مورد یکی از مظلوم ترین اقشار جامعه بنویسم ...در مورد خودمون...سفید پوشان محبوب جامعه!!!

وقتی پرستاری قبول شدم یک نکته مشترک در همه اظهار نظرها وجود داشت که :"باید روحیه و تحمل فوق العاده ای داشته باشی"

با خودم گفتم:"امید به خدا"...

بعضی اساتید به جای اینکه در ما روحیه خدمت ایجاد کنند با بدگویی هاشون ما را از این رشته دل زده کردند و با این وجود من هنوز امید داشتم...

سه سال گذشت وحالا من ترم هفتم را میگذرانم...دانشجوی کارآموز دیروز، کارورز امروز و پرستار فردا...

در پست های قبلی از اخلاق گفتم...اخلاقی که خیلی وقتها نادیده می گیریم...هنوز هم همان انتقادها و بیشتر از آن را به رفتارمان وارد می دانم اما با این وجود نمی توان مظلومیت پرستار را انکار کرد... پرستاری که خیلی وقت ها، هم باید رفتار نامناسب بعضی از پزشکان را تحمل کند و هم کم طاقتی های بیمار و خانواده اش را...گاهی هم بی حرمتی های هر دو طرف را!!!

تبعیض بین پزشک و پرستار علیرغم فشار کاری سنگین پرستارها؛ تبعیضی که حتی در دوران دانشجویی هم به شکل های مختلف بین دانشجویان پزشکی و پرستاری وجود دارد...حقوقی که بیشتر اوقات از پرستار ضایع می شود و حتی مسئولان بخش که پرستار هم هستند به جای جانب داری از پرسنل زیر دست خود، در جبهه پزشکان قرار میگیرند...کمیته های مرگ و میری که خیلی وقتها رأی به محکومیت پرستار صادر میکنند حتی با وجود تخلف پزشکان!!!

بدرفتاری های بیمار و همراهانش که بیشتر اوقات به محکوم کردن پرستار به خشونت و بی رحمی منتهی می شود!!!

 مهرماه کارورز بخش اطفالم...بچه هایی که برای اینکه اجازه ندهند به آنها نزدیک شوی، علاوه بر گریه و فریاد، گاهی ناسزا می گویند و حتی برخورد فیزیکی هم دارند!!! با تفنگ اسباب بازی تو را میکشند و یا با شمشیر تهدیدت میکنند و گاهی هم با مشت و لگدهای کوچکشان از خود دفاع می کنند!!! این یعنی برخورد فیزیکی بیمار با کسی که تلاش میکند سلامتی اش را هرچه زودتر به دست آورد در مقیاس کوچک!!!

مقیاس بزرگترش می شود همین خبر:

ضرب و شتم دو پرستار، این بار در فسا

مهر نوشت:

ماجرای ضرب و شتم پرستاران در مراکز درمانی تمامی ندارد. زیرا در تازه ترین خبر، دو نفر از این پرستاران دوباره مورد حمله بیماران و همراهان آنها قرار گرفته و به شدت مجروح شده اند.

اینها همه یک  معنی می دهد :" پرستاران، سفید پوشان محبوب جامعه"!!!!!!

امید روز اول هنوز با من هست اما امروز خیلی ملموس تر از دیروز دردهای این قشر را می بینم...مطمئنا فردا دردهای بیشتری را خواهم کشید.......

  • سرباز حضرت ماه