سوره تماشا

سوره تماشا

"سوره تماشا" در 88 تلخ و شیرین متولد شد...
نامی که وام گرفته ام آن را از شعر "سهراب سپهری" و
همینطور سوره ای که هرگاه دلتنگ می شوم مرهمی ست بر زخم های دلم...
عقیده ام این است که از آغاز خلقت تا به امروز هر یک از ما وظیفه ای داریم و تکلیفی...
و تکلیف بالاتر از وظیفه است...
و آرزویم این است که فرزند زمان خویش باشم
و حالا که در سال های پر حادثه نبوده ام...
و از حضور در حماسه های سرخ دین و میهنم بی نصیب...
حداقل زمینه ساز آینده سبز موعود باشم...

تا ظهور خورشید سرباز حضرت ماه هستیم...
لبیک یا خامنه ای...

"ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا وانصرنا علی القوم الکافرین..."

        

ماه بر مدار گشت و گشت تا به رمضان رسید...ماهی که بهترین ماه هاست...ماهی که روزهایش بهترین روزها و شب هایش بهترین شبها و ساعت هایش بهترین ساعت هاست...

ماهی که در آن نفس ها تسبیح و خواب ها عبادت است...ماهی که در آن ابلیس در غل و زنجیر است و در هر شب آن هزاران نفر از جهنم نجات می یابند...

ماهی که بر سر سفره ضیافت پروردگار می نشینیم و از رحمت و کرم خدا بهره می گیریم...

ماهی که ما را سفارش کرده اند در آن به تلاوت کتاب الله، به پرهیز از زشتی ها و پلیدی ها، به تصدق نیازمندان و بندگان خدا...

ماهی که باید قدر بدانیم شبها و روزهایش را...

ماهی که در شب قدرش می نگارند سرنوشت یک سالمان را...

ماهی که منادی در شب بیست و سوم آن ندا سر می دهد که آمد مهدی آل محمد پس او را یاری کنید...

ماهی که ما را سفارش کرده اند در آن به انتظار فرج قائم آل محمد...

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه...

آمین

  • سرباز حضرت ماه

 

 

کجاست آن بقیت خداوند که از عترت رهنما تهی نمی گردد؟

کجاست آن مهیای برانداختن نسل ستمگران؟

کجاست آن برگزیده ای که دین و شریعت را باز می گرداند؟

کجاست آن آرزوی برآمدنی که قرآن و حدود را زنده می کند؟

کجاست آن خونخواه کشته کربلا؟

...

پدر و مادرم به فدایت و جانم سپر بلایت! ای فرزند ماه های روشن و تمام! ای فرزند شهاب های درخشان! ای فرزند آیه های روشن و روان! ای فرزند حجت های تام وتمام! ای فرزند"طه و محکمات"! ای فرزند "یس والذاریات"!  

کاش می دانستم که جای تو کجاست؟

چه سخت است بر من که همه را ببینم جز تو.

جانم فدای تو! ای غایبی که ظهور به تو معنا می شود و وجود از تو تجسم می یابد...

جانم فدای تو! ای والاترین آرزوی هر مشتاق! ای برترین تمنای هر مومن! ای زیباترین اجابت هر قنوت!

تویی که امشب نورانی کردی به وجودت سُرِّ مَن رای را و تویی بقیة الله در زمین...السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه...

امشب همه با هم سوره یس و زیارت آل یس را می خوانیم و با دعای عهد به تو می گوییم که نهایت آرزوی ما بودن در رکاب توست... یا صاحب الزمان صبر می کنیم تا عقربه ها ساعت23 را به ما نشان دهند و عالم تشیع یکصدا و یک دل دعای فرج زمزمه کنند و ناله العجل سر دهند یابن الحسن که ما از خدا تمنا داریم این آخرین نیمه شعبان جهان بدون عطر ظهور تو باشد و دیگر نفس ها بدون تو به شماره افتاده اند ای منجی...

و ما تنهای تنهاییم...

اللهم عجل لولیک الفرج...آمین یا رب العالمین

  • سرباز حضرت ماه

 

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه...

به مناسبت اعیاد شعبانیه علی الخصوص نیمه شعبان و به نیت سلامتی و فرج آقا امام زمان یک طرح ختم قرآن و صلوات از طرف وبلاگ منتظر قائم برپا میشه.علاقه مندان شماره جزء و تعداد صلوات دلخواهشونو اعلام کنند.اجرکم عندالله...وبلاگ منتظر قائم 

  • سرباز حضرت ماه

طی شد این عمر،تو دانی به چه سان؟ پوچ و بس تند چنان باد خزان

همه تقصیر من است این که خودم می دانم که نکردم فکری، که تامل ننمودم روزی، که چه سان می گذرد عمر گران؟

"کودکی" رفت به بازی، به فراغت، به نشاط

فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات.

همه گفتند: کنون تا بچه است بگذارید بخندد شادان، که پس از این دگرش فرصت خندیدن نیست، بایدش نالیدن.

من نپرسیدم هیچ

که پس از این ز چه رو نتوان خندیدن؟

هیچکس نیز نگفت:زندگی چیست؟ چرا می آییم؟ بعد از این چند صباح، به کجا باید رفت؟ با کدامین توشه، به سفر باید رفت؟

من نپرسیدم هیچ، هیچکس نیز نگفت.

"نوجوانی" سپری گشت به بازی، به فراغت، به نشاط

فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات

بعد از آن باز نفهمیدم من، که چه سان عمر گذشت؟

لیک همه گفتند که جوان است هنوز، بگذارید جوانی بکند، بهره از عمر برد، کامروایی بکند، بگذارید که خوش باشد و مست، بعد از آن باز ورا عمری هست

یک نفر بانگ برآورد که: او از هم اکنون باید فکر آینده کند

دیگری آوا داد: که چو فردا بشود، فکر فردا بکند

سومی گفت: همانگونه که دیروزش رفت، بگذرد امروزش، همچنین فردایش...

با همه این احوال من نپرسیدم هیچ

که چه سان دیروز گذشت؟ به بازی، به فراغت، به نشاط

فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات، آن همه قدرت و نیروی عظیم به چه ره مصرف گشت؟

نه تفکر، نه تعمق و نه اندیشه دمی

عمر بگذشت به بی حاصلی و مسخرگی

من نفهمیدم و کس نیز مرا هیچ نگفت

قدرت عهد شباب، می توانست مرا تا به خدا پیش یرد

لیک بیهوده تلف گشت جوانی، به بازی، به فراغت، به نشاط

فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات

هیهات.

آن کسانی که نمی دانستند، زندگی یعنی چه، رهنمایم بودند

عمرشان طی شده بیهوده و  بی ارزش و کار

و مرا می گفتند که چو آنها باشم، که چو آنها دائم فکر خوردن باشم، فکر کشتن باشم، فکر تامین معاش، فکر ثروت باشم.

فکر بازی و فراغت باشم، فکر یک زندگی بی جنجال، فکر همسر باشم.

کس مرا هیچ نگفت: زندگی ثروت نیست، زندگی داشتن همسر نیست.

من نفهمیدم و کس نیز مرا هیچ نگفت و صد افسوس که چون عمر گذشت، معنی اش فهمیدم

حال می پندارم هدف از زیستن این است رفیق

من شدم خلق که با عزمی جزم، پای از بند هوی ها گسلم، پای در راه حقایق بنهم

با دلی آسوده، فارغ از شهوت و آز و حسد و کینه و بخل

مملو از عشق و جوانمردی و علم، در ره کشف حقایق کوشم

"زره جنگ" برای بد و ناحق پوشم

ره حق پویم و حق جویم و پس حق گویم

آنچه آموخته ام، بر دگران نیز نکو آموزم

شمع راه دگران و با شعله خویش ره نمایم به همه، گرچه سر و پا سوزم.

من شدم خلق که مثمر باشم، نه چنین زاید و بی جوش و خروش

عمر بر باد و به حسرت خاموش

ای صد افسوس که چون عمر گذشت معنی اش فهمیدم

پس از اول تا فهمیدن، نافهمم

زمانی که شوم دوست حق می فهمم...

  • سرباز حضرت ماه

اشاره:  به مناسبت سالروز آغاز ولایت مقام معظم رهبری، بازخوانی برخی رخدادهای آن روزها‌ برای نسل امروز انقلاب اسلامی، ‌ضروری و دلنشین به نظر می‌آید. آن‌چه در ادامه می‌آید گزیده ای از سخنرانی یکی از محافظان مقام معظم رهبری در سال 68 است.

سال 68 لحظاتی که امام (ره) داشتند به رحمت خدا می‌رفتند با دفتر ریاست جمهوری تماس گرفتند و ما به سمت جماران حرکت کردیم. تنها کسی که امام (ره) موقع رحلتشان و قبل از خانواده شان او را پذیرفتند، حضرت آیت‌ا...خامنه ای بودند. بعد از آن نمازی که امام (ره) خواندند، پزشکان گفتند که نمی توان کاری برای ایشان انجام داد در این شرایط قرار شد همه کسانی که داخل اتاق امام بودند خارج شوند و فقط خانواده امام داخل شوند. قبل از ورود خانواده امام، حاج احمد آقا از اتاق امام‌(ره) آمدند بیرون و گفتند آسید علی آقا را امام کار دارند. آیت‌ا... خامنه ای داخل شدند و برای این‌که صدای امام‌(ره) را که نحیف شده بود بشنوند، گوششان را نزدیک صورت امام‌(ره) بردند و امام‌(ره) با ایشان صحبت کردند. ما‌ پشت شیشه این صحنه را می‌دیدیم، هر لحظه که می‌گذشت می‌دیدیم آقای خامنه ای قرمزتر می‌شد، بعد از صحبت های امام (ره)، آقای خامنه ای حاج احمد آقا ر‌ا صدا کردند داخل، سپس حاج احمد آمدند بیرون و گفتند حاج خانم - همسر امام‌(ره) - و محارم امام‌(ره) بیایند داخل. تنها کسی که با محارم امام‌(ره) تا لحظه آخر حیات ایشان داخل اتاق بود فقط آقای خامنه‌ای بودند.

تقریباً ساعت 23:30 امام (ره) رحلت کردند. در این شرایط آقای خامنه‌ای با همان صورت برافروخته آمدند بیرون و همه کسانی که آن‌جا حضور داشتند را صدا کردند. آقا فرمودند هیچ‌کس حق ندارد با هیچ خبرگزاری و هیچ گروهی مصاحبه علنی داشته باشد و خبر فوت امام (ره) را اعلام کند. اگر ما فردا صبح بتوانیم از صدا و سیمای خودمان این خبر را اعلام کنیم، بقای جمهوری اسلامی را می‌توانیم حفظ کنیم و در غیر این‌صورت احتمال این هست که خیلی از مسائل و مشکلات بر کشور ما جاری شود.. .. فردا صبح قرار شد جلسه مجلس خبرگان برای تعیین رهبری انجام شود... با آیت‌ا... خامنه ای به مجلس آمدیم. هیچ کدام از ما در آن لحظات، رهبری آیت‌ا... خامنه ای به ذهنمان هم خطور نمی کرد. حدود 20 دقیقه طول کشید تا جلسه به حد نصاب رسید.

آقای خلخالی گفت: من چند وقت پیش برای مراسم عقد دخترم نزد امام (ره) رفته بودم. تا دختر و عروس و دا‌مادم و بچه‌ها بازرسی شوند و بیایند داخل، چند دقیقه طول کشید. من از امام (ره) سؤال کردم حالا که شما آقای منتظری، قائم مقام رهبری، را عوض کرده اید با این شرایط بیماریتان شخص خاصی را مد نظر ندارید؟ ایشان به من نگاه کردند و گفتند: "مگر می‌شود من نظر خاصی نداشته باشم و مگر می‌شود که نظرم را به کسی نگفته باشم؟ من به حاج احمد آقا و آقای هاشمی بارها گفتم . از نظر من هیچ کس در روی کره زمین از سید علی آقا بهتر نیست ... بعد از آقای خلخالی تنها کسی که صحبت کرد آیت ا... موسوی اردبیلی بود. ایشان گفتند در یکی از جلسات من به امام گفتم که نظر شما در مورد رهبری آینده چیست؟ و امام (ره) گفتند: "من نظرم را به حاج احمد آقا و آقای هاشمی گفته ام و احدی را در کره زمین بهتر از آسید علی آقا برای رهبری نمی دانم ". این دو مورد را آن‌ها گفتند... در حین صحبت ایشان آقای هاشمی گفتند احمد آقا الان تماس گرفتند و گفتند: "

اگر می‌خواهید روح امام (ره) شاد شود و به وصیت نامه امام (ره) عمل کرده باشید اعلام کنید که امام (ره) بارها به ما گفتند که آقای خامنه ای را مطرح کنیم ... ". سپس آقای هاشمی گفتند حالا یک مطلب را من بگویم. من بارها خدمت امام(ره) رسیدم و هر بار که رفتم امام (ره) به من گفتند: " تا دیر نشده آ سید علی آقا را شما مطرح کنید. بد است من مطرح کنم؛ چون اگر من مطرح کنم قضیه استخلاف پیش می‌آید. شما مطرح کنید من دفاع می‌کنم ". سپس آقای هاشمی طبق عادت ریاست مجلسی‌اش عمل کرد و در حالی‌که ایستاده بود گفت کسانی‌که با رهبری آقای خامنه ای موافقند قیام کنند. در همین هنگام آیت ا... خامنه‌ای از کوره در رفتند و گفتند: مگر این‌جا مجلس است که شما می‌خواهید رأی بگیرید؟ رهبری نظام به این است که من بتوانم. مگر من می‌توانم خمینی باشم؟ این بار سنگینی که شما دارید به دوش یک نفر می‌گذارید را مگر یک نفر می‌تواند تحملش کند؟ تحملش شرایط می‌خواهد. نه من، بلکه هیچ کس نمی تواند تحمل کند ".

در همین هنگام مجلس یک مقدار شلوغ شد و موافقین و مخالفین حرف‌هایی زدند. آقای آذری قمی به آیت ا... خامنه ای گفت: شما بپذیرید، همه ما کمک می‌کنیم. ولایت فقیه، ولایت انبیا است. وی آن‌قدر تعریف کرد که آقای خامنه ای گفتند: " آقای آذری قمی! بفرمایید بنشینید. ما شما را می‌شناسیم، در دوره های مختلف شما را امتحان کرده ایم. اینی را که شما گفتید 10 سال آینده هم می‌گویید؟ 10 سال دیگر نخواهید گفت. هر جا مقابل شما مطلبی علم شود که شما نپذیرید مقابلش می‌ایستید ". در همین هنگام آقای آذری قمی عمامه اش را برداشت و دو دستی محکم تو سرش زد و گفت خدا از من نگذرد اگر قرار باشد‌ 10 سال آینده مقابل شما بایستم ، من شما را به‌عنوان ولایت فقیه، ولایت مطلقه فقیه، قبول دارم.

- دقیقاً بعد از 10 سال آقای آذری قمی مخالفت کرد! بعد از این صحبت‌ها خبرگان رأی گیری کرد که در رأی گیری همه خبرگان به غیر از 6 نفر رأی موافق دادند! یکی از آنها خود آقای خامنه ای بودند که به خودشان رأی ندادند. یک نفر هم نظرش روی شورای رهبری بود ...

حدود ساعت 3 جلسه تمام شد. کسانی بودند که از همان لحظه شروع به تبعیت کردند، از جمله این افراد آقای جوادی آملی بودند. هنگام خروج از مجلس هیچ کس از در خارج نشد همه به هم تعارف می‌کردند و حدود 3 دقیقه کسی خارج نشد. همه اصرار می‌کردند آیت‌ا... خامنه‌ای خارج شوند اما آقای خامنه ای به آقای مشکینی گفتند که ایشان ابتدا خارج شوند. در همین هنگام آقای جوادی آملی گفتند: " آقا شما بفرمایید که ما جرأت کنیم پشت سر شما بیرون بیاییم. آن موقع شما بر ما رفیق بودید و ما افتخار می‌کردیم پایمان را پشت پای شما بگذاریم، امروز شما بر ما ولی هستید و از الان بر ما فرض و واجب است که همه پایمان را جای پای شما بگذاریم و طوری هم باید پایمان را بگذاریم که اگر کسی نگاه کند نفهمد چند نفر بعد از شما آمدند بیرون و فقط جای پای شما باشد! "

  • سرباز حضرت ماه

 

ابراز برائت عزاداران حضرت امام از کسانی که طی ماههای پرحادثه گذشته یا با مشارکت در آن و یا با سکوت و عدم انجام وظیفه در قبال ان به انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن که میراث اعظم حضرت امام است، ستم کرده‌اند، کاملاً قابل پیش‌بینی بود از این رو شعارهای یکپارچه و مداوم مردم علیه سران فتنه و شعارهایی که انعکاس‌دهنده گلایه آنان از بعضی اعضای بیت حضرت امام از جمله حجت‌الاسلام سیدحسن خمینی بود، طبیعی بود و از متن توده‌ها برمی‌خاست که البته مشت نمونه خروار است.

  مشابه این شعارها را می‌توان در هر جمع مذهبی و عاشق حضرت امام خمینی در هر شهر و کوی و برزن مشاهده کرد. عدم جرأت سران فتنه برای حضور در میان مجامع مردمی و محدود بودن حضور آنان در جمع‌های دست‌چین و مدیریت شده هم از همین احساس حکایت می‌کند. کما اینکه تعطیل شدن بعضی از جلسات سنواتی و سنتی حسینیه جماران و حرم حضرت امام هم از همین نگرانی حکایت می‌کنند. متولیان این دو مکان مقدس به خوبی می‌دانند که قادر به پاسخ دادن به سؤالات فراوان مردم درباره عملکرد یک ساله خود نیستند.

با توجه به احساس شدید نارضایتی مردم از متولیان حرم، حسینیه و مؤسسه نشر آثار حضرت امام گمان می‌رفت حجت‌الاسلام سیدحسن خمینی قبل از روز سالگرد رحلت امام برای تلطیف فضا و جلب خشنودی عشاق حضرت امام کاری می‌کرد. او به خوبی می‌دانست که چندین میلیون نفر از میلیون‌ها عاشق امام در روز 14 خرداد در حرم معشوق ‌خود گردهم می‌آیند. مواجهه سیدحسن با این جمع بدون تدارک قبلی منطقی و میسر نبود. ولی متأسفانه ایشان نه فقط گامی برای رفع نگرانی پیروان دلباخته روح‌الله انجام نداد، بلکه با حضور در جلسه‌ اخیر سران فتنه‌ که به بهانه مراسم ازدواج فرزند دبیرکل حزب نامشروع مشارکت تشکیل شده بود به آتش خشم و نارضایتی فرزندان معنوی امام دامن زد و عزم آنان را برای بیان صریح نظراتشان جزم‌تر کرد. شعار کنایی «نواده روح‌الله، سیدحسن نصرالله» پاسخ روشن و محترمانه مردم به این اقدامات نامقبول سیدحسن و یاسر خمینی بود.

شعارهای مبتنی بر ابراز نارضایتی مردم در حرم و مکان‌های اطراف آن کاملاً فراگیر بود و این خود از خودجوش بودن آن حکایت می‌کرد و جالب این است که وقتی سیدحسن خمینی این شعارها را به «گروهی اندک» نسبت داد و گفت که مردم در بیرون حرم مایل به شنیدن سخنان او هستند، آهنگ صدای مردمی که در بیرون حرم و در زیر آفتاب داغ بودند شدیدتر شد و بر صدای کسانی که داخل صحن اصلی شعار می‌دادند، غلبه کرد.

متأسفانه سیدحسن خمینی که از ابتدا بریده بریده و نامنسجم‌ سخن می‌گفت و هراس او از جمعیت کاملاً مشهود بود، به مردم عاشق حضرت امام روی خوش نشان نداد و حال آنکه اگر او ابتدا با یک جمله‌ای که حاکی از عذرخواهی او از عشاق حضرت امام بود، شروع می‌کرد، عزاداران روح‌الله کریمانه از کنار خطاهای فراوان او و سایر اعضای حرم و مؤسسه و دفتر می‌گذشتند و به او اجازه می‌دادند سخنان خود را در فضایی آرام ادامه دهد. متأسفانه سیدحسن بدترین راه را در این مواجهه انتخاب کرد.او به جای آنکه اجازه دهد مردم عقاید خود را آزادانه‌تر ابراز کنند و سپس سخنان خود را شروع کند، هیچ اعتنایی به سخنان عشاق حضرت امام نکرد و مثل کسی که حرفشان را نمی‌شنود درصدد بود مانع ابراز نظرات مردم شود. او در عین حال به کنایه شعاردهندگان را «گروهی خاص» معرفی کرد و حال آنکه خود او بهتر از هر کسی می‌داند که هر فرد از چند میلیون نفری که در حرم امام مجتمع شده و در آنچه ابراز می‌شد، همصدا و در هر آنچه که آنان را به طرح این شعارها کشانده بود، هم‌داستان بودند، از هر شهری، روستایی، کویی و برزنی آمده‌اند و اساساً امکان سازمان دادن به چنین جمعیتی وجود ندارد. گرمی شعارهایی که مداوم داده می‌شد و اشک و آهی که در ضمیر هر شعاردهنده وجود داشت، باید سیدحسن خمینی را متوجه اصالت و غنای شعارها می‌کرد که متأسفانه نکرد.

سیدحسن خمینی و بعضی از اعضای دیگر خانواده محترم حجت‌الاسلام والمسلمین سیداحمد خمینی برخلاف وصیت فرزند مظلوم حضرت امام به مرور به راهی کشیده شدند که در عمل با سران فتنه یکی دیده شدند. وقتی فتنه اخیر به پا شد، توقع همه این بود که سیدحسن خمینی و سایر برادران و... در خط مقدم مقابله با فتنه‌گران باشند و بیشتر از همه در کنار نظام بایستند. چرا که در این فتنه بیش از هر چیز میراث اعظم حضرت امام خمینی که نظام جمهوری اسلامی است، مورد هجمه سریع قرار گرفته بود و سران فتنه در همپالکی با جاسوسان آمریکایی و سران دولت‌های غربی و بعضی از دولت‌های مرتجع عرب منطقه که همه از دشمنان نشان‌دار و پرماجرای حضرت امام بوده و هستند، راه انهدام نظام را برگزیدند و تاکنون نیز بر مسیر باطل خود هستند. هرچند دیگر برای آنان امیدی و پشم و پیله‌ای باقی نمانده و هم خود و هم دیگران می‌دانند که «دست‌های آسمان‌کوب قوی وا شدند و گونه‌‌گون رسوا شدند» اما در این میان سیدحسن نه تنها به مقابله با فتنه‌گران نرفت و در کنار «ولی امر مسلمین» که پدرش به‌طور اکید به آن تأکید کرده بود، قرار نگرفت بلکه در عمل به کمک فتنه‌گران رفت و با شرمندگی تمام در شکستی که خداوند برای امثال کروبی، موسوی، خاتمی، نهضت آزادی، ملی‌ مذهبی‌ها، مراکز جاسوسی دشمن و بالاخره همه دشمنان امام رقم زد، سهیم شدند. کسانی که امروز انگ خیانت و شکست را بر پیشانی دارند و عشاق امام دردمندانه و با فریاد پیاپی اصلاح آن را از سیدحسن می‌خواستند، آیا سیدحسن خمینی در خلوت خود به آنچه در روز 14 خرداد امسال شنید و البته سعی می‌کرد این فریادها را ساکت کند، خواهد اندیشید؟ آیا به او اجازه خواهند داد که به آنچه شنیده و از یک خسران عظیم که از دست دادن حمایت عشاق امام است حکایت می‌کرد، بیندیشد. امیدواریم چنین شود ولی مـتأسفانه باید گفت کمی این آرزو، بعید می‌نماید. احتمال اینکه او این جمعیت میلیونی مردم را یک برنامه‌ریزی به حساب آورد و آنان را با عرض معذرت مزدورانی بداند که اجیر شده‌اند بیشتر است. او پیش از این هم حاضر نشد اهانت صریح عده‌ای فتنه‌گر از خدا بی‌خبر به تصویر مبارک حضرت امام خمینی در روز 16 آذر 88 را محکوم کند و شنیده شد که او این را یک برنامه از قبل تعیین شده از سوی نیروهای انقلاب و هواداران حضرت امام خوانده بود! او اهانت به ساحت مقدس و مظلوم حضرت ابی‌عبدالله الحسین (ع) را نیز محکوم نکرد و آن را هم به نیروهای انقلاب نسبت داده بود! و وا اسفا از این همه انحراف و خامی!

شعارهای اصلاح‌طلبانه واقعی مردم در روز 14 خرداد، سیدحسن را به اصلاح واقعی و صریح انحرافات فراخوانده است. آیا در او و بعضی دیگر از اطرافیان او این سعادت وجود دارد؟ امید است ما شاهد بازگشت باشیم نه سرعت بیشتر در میسر انحراف. مردم بیت و هر آنچه که نام امام با آن دیده می‌شود را عمیقاً دوست دارند و به آن عشق می‌ورزند و خشت خشت منزل امام را با فدای جان خود حفظ می‌کنند چه رسد به فرزندان نسبی حضرت امام، ولی این همه را مردم زمانی از امام می‌دانند که با آنان امام دیده شود. مردم قبل از شناختن سیدحسن و سید یاسر و... حضرت امام روح‌الله الموسوی الخمینی را شناخته‌اند و تنها زمانی که از سیدحسن و... رنگ و بوی امام را ببینند آن را با جان حفظ کرده و گرامی می‌دارند اما اگر ابدان منتسب به امام رنگ و بوی مخالفان امام ببینند، طبعاً ارادتی به جسمی که به امام ارادت ندارد، نخواهند داشت.

با پوزش فراوان و ناراحتی زیاد باید گفت متأسفانه امروز سیدحسن خمینی خواسته یا ناخواسته در چنبره مخالفان امام گرفتار آمده است و باید او را از این حلقه مخالف امام خلاص کرد. سیدحسن متعلق به امامی است که حفظ نظام جمهوری اسلامی را اوجب واجبات و نه از اوجب واجبات می‌دانست. سیدحسن متعلق به امامی است که می‌فرمود من با احدی عقد اخوت نبسته‌ام و نظر مثبت من به افراد تا زمانی است که در خط مستقیم اسلام باشند، سیدحسن فرزند محترم امامی است که دل پرکینه‌ای از لیبرال‌ها و منافقین داشت و می‌فرمود تا من زنده هستم اجازه نخواهم داد لیبرال‌ها و منافقین اسلام این مردم بی‌پناه را تباه کنند.

سیدحسن فرزند‌زاده امامی است که برای رأی مردم ارزش قائل بود و آن را میزان می‌دانست. سیدحسن فرزند محترم امامی است که یک تار موی کوخ‌نشینان را با همه کاخ‌نشینان معاوضه نمی‌کرد، سیدحسن فرزند محترم امامی است که عزم خود را برای ریشه‌‌کن کردن اسرائیل غاصب جزم کرده بود، سیدحسن فرزند محترم امامی است که می‌فرمود ما آمریکا را زیر پا می‌گذاریم و نیز می‌فرمود ما پرچم اسلام را بر قلل رفیع دنیا به اهتزاز درخواهیم آورد و...

خوب حالا سیدحسن با این همه رسالت عظیم باید در خط مقدم مقابله با فتنه‌گرانی باشد که پس از انتخابات آبروی نظام را به تاراج گذاشتند و تا پای انحلال نظام پیش رفتند و وقتی در اهداف شیطانی خود ناکام شدند فراخوان وحدت دادند که منظورشان تجدیدقوا برای تهاجمی تازه علیه نظام و امام بود و البته نتوانستند کسی را فریب دهند. مردم به درستی و از سر خیرخواهی از سیدحسن می‌خواهند به راه روشن حضرت امام خمینی و سیره با صفای پدر بزرگوارش مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین سیداحمد خمینی (ره) باز گردد و این خواسته خود خواهانه‌ای نیست. سیدحسن باید فرزند امام باقی بماند.

سعدالله زارعی-خبرگزاری فارس

  • سرباز حضرت ماه

 

 

 

زهرا از هر چه گفته آمد سر بود

 

ما دیگر گفته ایم و او دیگر بود

 

پیوند گل محمدی با سیب است

 

او سیب گلاب باغ پیغمبر بود

 

  • سرباز حضرت ماه

کاروان کمک‌های بشردوستانه در نزدیکی غزه مورد حمله رژیم صهیونیستی قرار گرفت

بسم‌الله الرحمن الرحیم
حمله‌ جنایتکارانه و قساوت‌آمیز رژیم صهیونیستی به کاروان دریایی امدادی و بشردوستانه، حلقه‌ دیگری از زنجیره‌ جنایت‌های بزرگی است که آن حکومت شریر و خبیث، هفتمین دهه حیات ننگین خود را با آن انباشته است، این نمونه‌ای است از رفتار گستاخانه و بی‌رحمانه‌ای که مسلمانان در این منطقه و بخصوص در سرزمین مظلوم فلسطین ده‌ها سال است که با آن دست و پنجه نرم می‌کنند.
این بار این کاروان، اسلامی یا عربی نبود، بلکه افکار عمومی و وجدان‌های بشری از سراسر جهان را نمایندگی می‌کرد؛ این حمله‌ جنایت‌بار باید برای همه مدلّل کرده باشد که صهیونیزم، چهره‌ جدید و خشن‌تری از فاشیزم است که این بار از سوی دولت‌های مدّعی آزادی و حقوق بشر و بیش از همه دولت ایالات متحده آمریکا حمایت و کمک می‌شود.
آمریکا و انگلیس، فرانسه و دیگر دولت‌های اروپایی که از این جانیان بالفطره، حمایت سیاسی و رسانه‌ای و نظامی و اقتصادی کرده و همواره پشت سر فاجعه‌آفرینی‌های آنان ایستاده‌اند، جداً باید پاسخگو باشند.
وجدان‌های بیدار در سراسر جهان باید جداً بیندیشند که بشریت امروز با چه پدیده‌ خطرناکی در منطقه‌ حساس خاورمیانه روبرو است؟ چه رژیم سفاک و گستاخ و دیوانه‌ای امروز بر کشور غصب شده‌ فلسطین و مردم مظلوم و داغدیده‌ آن تحکّم می‌کند؛ سه سال محاصره‌ غذایی و دارویی و حیاتی یک و نیم میلیون زن و مرد و کودک در غزه، به چه معنی است؛ کشتار و حبس و شکنجه‌ روزانه‌ جوانان در غزه و ساحل غربی چگونه قابل فهم است.
فلسطین، دیگر نه مسأله‌ای عربی و حتی نه فقط مسأله‌ای اسلامی، بلکه مهمترین مسأله حقوق بشری جهان معاصر است.
کار نمادین و درخشان اعزام کاروان دریایی به غزه، باید در ده‌ها شکل و شیوه‌ دیگر بارها و بارها تکرار شود. حکومت سفاک صهیونیست و حامیان آن بویژه آمریکا و انگلیس باید قدرت شکست‌ناپذیر عزم و بیداری وجدان عمومی جهان را در برابر خود ببینند و حسّ کنند.
دولت‌های عربی در معرض آزمونی دشوار قرار گرفته‌اند.
ملت‌های بیدار عرب از آنان اقدامی قاطع و جازم مطالبه می‌کنند. کنفرانس اسلامی و اتحادیه‌ عرب نباید به کمتر از برداشتن کامل محاصره‌ غزه و توقف کامل دست‌اندازی به خانه‌ها و سرزمین‌های فلسطینی در کرانه‌ غربی و محاکمه‌ جنایتکارانی چون نتانیاهو و ایهود باراک قانع شوند.
ملت مجاهد فلسطین و مردم و دولت مردمی غزه نیز بدانند که دشمن خبیث آنان اکنون از همیشه ضعیف‌تر و آسیب‌پذیرتر است. جنایت دریایی روز دوشنبه نه نشانه‌ قدرت، که نشان درماندگی و سراسیمگی رژیم غاصب است.
سنت الهی بر این جاری شده که ستمگران در اواخر دوران ننگ‌آلود خود، به دست خویش، سرنوشت محتوم فنا و زوال خود را نزدیکتر کنند. حمله به لبنان و سپس حمله به غزه در سال‌های پیش، از جمله‌ همین اقدام‌های دیوانه‌وار بود که تروریست‌های اریکه‌نشین صهیونیست را به دره سقوط نهایی نزدیکتر کرد.حمله به کاروان امدادی بین‌المللی در آب‌های مدیترانه نیز اقدام ابلهانه‌ دیگری از همان قبیل است.
برادران و خواهران فلسطینی! به خداوند حکیم و قدیر اعتماد کنید، قدرت خود را باور کنید و بر آن بیفزایید و به پیروزی نهایی یقین داشته باشید. و بدانید که: وَلَیَنصُرَنَّ اللَّـهُ مَنْ یَنصُرُهُ إِنَّ اللَّـهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ.
سید علی خامنه‌ای
11/خرداد/1389

  • سرباز حضرت ماه

خدایا این فاطمه دختر پیامبرت است که او را از ظلمت ها به سوی انوار بردی.

چه سنگین است این غم و چه سبک شده است این بدنی که این همه درد دیده است.

آی ای زمین این امانت، دختر رسول خداست که به تو می سپارم...

صدیقه جان! تو را به کسی تسلیم می کنم که از من به تو شایسته تر است. فاطمه جان راضی ام به آنچه خدا برای تو خواسته است.

فاطمه جان همه تن چشم انتظار آن لحظه دیدارم.

ای خشت ها میان من و فاطمه ام جدایی می اندازید؟

ای رسول خدا کاسه صبرم در فراق محبوبه ات لبریز شد و طاقتم در جدایی از برترین زن عالم به اتمام رسید.جز گریه چه می توانم بکنم ای پیامبر خدا؟!گریه بر مصیبت،سنت توست.

در برابر تقدیر،جز تسلیم و رضا چاره چیست؟

ای اشک همیشه ببار! ای چشم هماره همراهی کن که غم از دست دادن دوست،غم یکی دو روزه نیست،غم جاودانه است...

فاطمه جان! کاش علی را غریب و خسته و تنها رها نمی کردی...

  • سرباز حضرت ماه

سال 88 سال غریبی بود...شیرینی هایش شیرین تر از عسل بود و سختی هایش بد تر از زهر...سهل ممتنع بود این سال 88...

سالی که با دلگیری رهبر از مصرف ناصحیح مان سال اصلاح الگوی مصرف نام گرفت و بر زمین ماند این مطالبه پیر و مرادمان و شادمانمان کرد با حضور بی مثال مردم ایران در انتخابات ریاست جمهوری...سالی که پیر و غمزده مان کرد با بی شرمی یاران گذشته و کمرمان را شکست با بی بصیرتی بعضی از دوستان...سالی که اتفاقاتش عجیب بود و پرده دری ها بی محابا...

سالی که قلب شیعه شکست با حرمت شکنی ارباب...سالی که ایران جان تازه گرفت با حماسه با شکوه9 دی ماه...سالی که 8 ماه پر التهاب داشت و بعد از 9 دی بر تابوت دشمنان میخ ذلت  و ننگ ابدی کوبیده شد و بر پیکره نظام و انقلاب روح تازه ای دمیده شد...سالی که شیرینی هایش قلقلک مان داد...مشارکت 40 میلیونی...حماسه 9 دی...عظمت22 بهمن...ماهواره بر سیمرغ...فرستادن موجودات زنده به فضا...ناوشکن جماران...موشک های کروز نصر 1...در بند شدن شرور سیستان...

سالی که تلخی هایش آزمون الهی بودبرای ما ...گوارا باد بر شما ای مردم پاک ایران زمین سر بلندی تان در این آزمون و ابتلا...سلامت باد رهبر فرزانه مان که اگر نبود، الان ایران ویرانه ای بود که لاشخوران بی صفت فرود آمده بودند به غارت و اشغال آن...عزیز باد ملت آزاده ایران...

سال ۸۸ در یادها ماندگار است...

فان مع العسر یسرا ان مع العسر یسرا

خداوندا تو خود می دانی که سختی های این ملت تنها با فرج آخرین ذخیره ات و نور چشم مردم ایران به آسانی می رسد...      می دانی که دشمنان این ملت چشم دیدن آسایش مردمان پاک نهاد این کشور الهی را ندارند...هم الان ما را برهان، رهانیدنی سریع تر از چشم بر هم نهادن...ما درمانده ایم ..ما دیگر تاب دوری مولایمان را نداریم...برسان برگزیده ات را...برسان صاحب این کشور را...برسان صاحب این انقلاب را...

آمین

  • سرباز حضرت ماه