حذر از خواب! که تاوان نتوان!
هو الغبّور...
تاریخ تکرار می شود!
باید دوباره زنجیرهی انسانی بست... باید بست!...به دور آرزوهای آرمیتا و علیرضا...
به دور خون های شهیدان جهاد علمی...به دور هر چه که دانشمندان هسته ای رشتند و خنده های بنفش پنبه کرد!
باید پاره کرد..زنجیرهی پلمپ را باید گسست! باید تعلیق را شکست!
این روزها تازه نیست!
تاریخ تکرار می شود!
من جنس این خنده ها را فراموش نکرده ام! خنده های سعد آباد را!
از خنده های سعدآباد تا خنده های ژنو، 10 ســـــــــال فاصله است...در این 10 ســــــال ما درصد به درصد پیش رفتیم...هزار هزار سانتریفیوژ ساختیم...
در این 10ســـــال، ما شهید دادیم...
تاریخ تکرار می شود...
ما خلف وعدهی شیطان را دیدیم...ما دیدیم عاقبت مذاکره بی نفع و با ضرر را...
می گویند عاقل از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود!
اما من شک دارم! چون ما باز هم دل به راهی بستیم که بی نفع و با ضرر بود!
آرمیتا و علیرضا یتیم نشدند تا بعضی ها بخندند و ببخشندند و باز هم بخندند!
خون ندادیم تا بعضی ها سر یک میز با نمایندهی شیطان حرف بزنند و پشت درهای بسته، کدخدایی که دیگر نیست را بپذیرند به کدخدایی!
شش ماه...چهار ماه...
شوخی نکنید با ما!
یک سال زمان کمی بود تا باز هم خلف وعدهی شیطان به ما ثابت شود؟!
پس چرا این مسیر عبث را ادامه می دهیم؟
هفت مـــــــــــــــاه؟؟
هفت ماه دیگر درجا زدن؟
جبرانش سخت است جناب تدبیر! امیدتان به گمانم کمی زیادی ست به کدخدایی که دیگر نیست!
مؤمن دل به راه عبث نمی بندد! چاره کار همین جاست! داخل همین خاک!
به جای پلمپ پیشرفت هایمان، اعتماد و امید به شیطان را پلمپ کنید!
آی چوپان! حذر از خواب که تاوان نتوان!
- ۹۳/۰۹/۰۳
سلام دوست من
ممنونم از لطفت
شاید از قالبه،اخه منم یه قالب اول انتخاب کرده بودم اینطوری بود.قالب رو عوض کن