سوره تماشا

سوره تماشا

"سوره تماشا" در 88 تلخ و شیرین متولد شد...
نامی که وام گرفته ام آن را از شعر "سهراب سپهری" و
همینطور سوره ای که هرگاه دلتنگ می شوم مرهمی ست بر زخم های دلم...
عقیده ام این است که از آغاز خلقت تا به امروز هر یک از ما وظیفه ای داریم و تکلیفی...
و تکلیف بالاتر از وظیفه است...
و آرزویم این است که فرزند زمان خویش باشم
و حالا که در سال های پر حادثه نبوده ام...
و از حضور در حماسه های سرخ دین و میهنم بی نصیب...
حداقل زمینه ساز آینده سبز موعود باشم...

تا ظهور خورشید سرباز حضرت ماه هستیم...
لبیک یا خامنه ای...

"ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا وانصرنا علی القوم الکافرین..."

از قدیم گفتن دکتر محرم بیماره!!!

چهارشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۰، ۱۲:۵۶ ب.ظ

                         

از قدیم گفتن دکتر محرم بیماره!!!

وقتی این جمله رو میشنوید چه حسی بهتون دست میده و اولین نکته ای که به ذهنتون متبادر میشه چیه؟

آیا پزشک رو صرفا محرم اسرار بیمار می دونید یا اینکه کاملا در حدود شرعی و احکام محرم و نامحرم پزشک یک استثناست و جزو محارم محسوب میشه؟!!!

من که هر چی رساله و قرآن رو زیر و رو کردم حکم و آیه ای به این معنی پیدا نکردم!!!

در بین ابائکم و امهاتکم و اخوانکم و اخواتکم و ...چیزی به نام اطبائکم ندیدم!!! و این حقیقتی است انکار ناپذیر که ما خیلی وقتها در رعایت احکام شرعی کوتاهی می کنیم و دیوار توجیه و حاشا هم بلند است تا ثریا!

الان که الحمدلله به مدد پیشرفت علم و توسعه فرهنگ در کشورمان کمبود پزشکان مجرب در بین خانم ها و آقایان نداریم و کادر پزشکی پرستاری هم شکر خدا هم از حضور آقایان بهره مند است و هم خانم ها. ولی در عجبم از مراجعه به پزشکان غیر همجنس و به کارگیری کادر سلامت غیر همجنس در بخش هایی که مختص به خانم ها و یا آقایان است.

اواخر ترم یک که بودیم یک جلسه کلاس اخلاق پرستاری گذاشتند برای ما که یاد بگیریم حدود شرعی در کار را!

اینکه لمس بدن نامحرم نباشد مگر در صورت تهدید جان بیمار و اگر برای آموزش است حداقل از دستکش استفاده شود ولی هیهات که هیچ وقت شاهد مراعات این حدود نیستیم.

بیمارستان و کارآموزی که می رویم اگر دستکش بپوشیم پرسنل چشم خیره می روند که یعنی شمای دانشجو به چه حقی دستکش پرسنل را استفاده می کنی و از جلسه بعد دیگر دستکشی نمی بینی که بخواهی استفاده کنی! و یا اینکه استاد می گوید نیازی نیست دستکش بپوشی درش بیار!!!

حالا کلی خودمان را دلداری بدهیم که آموزش می بینیم و چاره ای نیست و خدا می بخشد!

ولی چه کنیم که وقتی مثلا به بخش زنان می رویم و مدام تابلوی ورود آقایان ممنوع در برابر چشممان رژه می رود از پرسنل گرفته تا خدمه تا پزشک مرد هستند و انگار در عالم خلقت این جماعت مستتثنا هستند و محرم به همه خانم ها! اینجاست که باید بگویی مگر قحط النساء شده؟؟؟

باز خود را دلداری می دهیم که بیمار هستند و نیازمند کمک و مراقبت! حتما کمبود نیرو بوده و خدا هم رحیم است و می بخشد!!!

ولی ای کاش ماجرا به همین جا ختم می شد...

رابطه پزشک و پرستار با بیمار را می توان با هزار دلیل درست و نادرست موجه جلوه داد ولی رابطه پزشکان و پرستاران و سایر پرسنل  با هم را چطور می توان توجیه کرد؟ نگویید که این جمله ی  بی پایه و اساس محرم بودن پزشک برای بیماران قابل تعمیم به پرسنل هم هست که عذاب آور است به شدت!!!

شوخی های بی مورد و این صمیمیت مشمئزکننده را نمی توان توجیه کرد حتی دلداری هم به کار نمی آید که خدا می بخشد!

اگر بخشش گناه اینقدر آسان است که آفرینش جهنم کاری عبث است و کار بیهوده از خدا بر نمی آید...

کارآموزی اتاق عمل که می رویم این حس آزاردهنده تر است...جراح و دستیارش میگن و میخندن و شوخی میکنن و جوک میگن و ینده خدایی هم بیهوش زیر دستان این جراحان پنجه طلا امید بهبود دارد!

همه اینطور نیستند ولی تعدادشان انگشت شمار شده است به شدت!!!

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا....

*خارج از بحث:

هفته گذشته تهران بودیم و نشست " نقد واقع بینانه، عدالت سیاسی، انتخابات مجلس" که تو دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد. از قضا یکی از مهمانان کواکبیان بود که از مجلس و اصلاح طلب و دولت و فتنه و انحراف و اختلاس و ... حرف زد. حرف هاش مثل همیشه حرص من یکی رو درآورد ناجور!!!

از ادعای ولایت پذیری گرفته تا خطرناکتر بودن انحراف از فتنه و اینکه دیگه فتنه تموم شد و در موردش نباید حرفی زد...

امروز اما که آقا دیار کرمنشاه رو متبرک کردن با حضورشون، در سخنرانی در جمع مردم از 18 تیر 78 و همینطور حوادث 88 حرف زدن و دوباره این دو واقعه رو برای چندمین بار فتنه خوندن و از 9 دی یاد کردن و این یعنی فراموشی ممنوع!!!

و ما هم می گوییم 8ماه جنگ تحلیلی را از یاد نخواهیم برد و تا وقتی جان در بدن داریم 9دی را به رخ بدخواهان انقلاب و دشمنان سیدعلی می کشیم و خوابشان را آشفته می کنیم که ما هستیم...

و بر آن عهد که بستیم نشستیم...

 

  • سرباز حضرت ماه

نظرات (۴)

Jalebe...!?
سلام


با مطلب ""ورشکسته ترین و سرشکسته ترین دولت""
به روزم

سر بزن
سلام
هم بحث عالی بود و هم خارج از بحث
و بازم ببخشید بابت تاخیر
مطلبت یکی از انتقاداتیه که باید خیلی جدی گرفت اما نمیدونم چرا هیچ کس به آن اهمیت نمیده

حتی پسرهای دانشجو بالای سر خانم هایی که تازه زایمان کرده اند می روند!!
و هیچکس به این موضوع اهمیت نمیده

یاعلی
سلام
جالب بود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی