سوره تماشا

سوره تماشا

"سوره تماشا" در 88 تلخ و شیرین متولد شد...
نامی که وام گرفته ام آن را از شعر "سهراب سپهری" و
همینطور سوره ای که هرگاه دلتنگ می شوم مرهمی ست بر زخم های دلم...
عقیده ام این است که از آغاز خلقت تا به امروز هر یک از ما وظیفه ای داریم و تکلیفی...
و تکلیف بالاتر از وظیفه است...
و آرزویم این است که فرزند زمان خویش باشم
و حالا که در سال های پر حادثه نبوده ام...
و از حضور در حماسه های سرخ دین و میهنم بی نصیب...
حداقل زمینه ساز آینده سبز موعود باشم...

تا ظهور خورشید سرباز حضرت ماه هستیم...
لبیک یا خامنه ای...

"ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا وانصرنا علی القوم الکافرین..."

شهر خادم می خواهد...

چهارشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۲، ۰۶:۱۵ ب.ظ

بسم الله الذی هو مدبر الامور...

چند وقتیست ذهنم مشغول محتوای این پست بود و مدام این نوشتن به تأخیر می افتاد؛ تا اینکه قهرمانی تیم ملی کشتی آزاد بعد از 48 سال ، در رقابت های جهانی، شد بهانه ای برای نوشتن...

القصه...

از اعوان و انصار اعتدال، بارها شنیده ایم که افراد متخصص باید به جای خود برگردند، افراد کاردان و کارشناس...

بگذریم از بازگشت کارشناسان _ بخوان: کارگزاران_ و کاردان ها و متخصص ها به جای خودشان در دولت اعتدال...

فی نفسه حرف خوبی هم زده اند دوستان...من یکی که خیلی معتقدم به استفاده از افراد کاردان در همان مناصبی که می دانند اصول کار را...

گاهی گماردن فرد کاردان بر عهده ی من و شما نیست! مثلاً رئیس دولت، وزیر یا وکیل، افرادی را می گمارند به نام کاردان و کارشناس که شاید برای ما محرز نشده لیاقت شان یا حتی نقد هم داریم به ریاست شان! اما در هر صورت نقش ما در انتخابشان با واسطه هست...

اما وقت هایی هم هست که واسطه ای در کار نیست و من و شما خود انتخاب کننده هستیم... یعنی به دست خود، می سپاریم کاری را به کاردانی یا کارنادانی!

راه دور نرویم...همین شوراهای شهر و روستا...انتخاب من و شما خادم یا حاکم شهر را رقم می زند دیگر...

مسلماً قبول هم دارید که حل مشکلات شهری قطع به یقین کاردان می خواهد...آلودگی هوا، ترافیک، ساختار شهری، زیباسازی آن و چِه و چِه...

مدیریت شهری، مدیر خودش را می طلبد...

باز هم راه دور نمی روم...همین مجیدِ قصه های مجید! امسال شده است عضو شورای شهر ...اشتباه هم نکنم نفر دوم شده بود! یا خانم واشیانی که مجری برنامه ی کودک و نوجوان بود _ نمی گویم هم تای(!!)خاله شادونه! چون مخاطبانش به نسبت خاله شادونه بزرگ سال تر بوده اند!_...

تبِ ورود بازیگر و خواننده و ورزشکار و ... نشود دردِ لاعلاج مدیریت شهری...

من و شمای شهروند حواسمان باشد که مجید با همه ی میگوهایی که طالبشان بود برای فسفر مغزش! با همه ی لحظات شیرین قصه هایش، حلال معضل ترافیک نصف جهان نیست...

یا همین پهلوانی که با ذکر "یا اباالفضل"، دلمان را شاد می کرد، تخصصش نبرد با پولاد سرد است نه هوای آلوده!

خواننده، هنرش در صدایش است نه مدیریت شهر...، تا کی به تمنای وصال تو یگانه!

شهر بیشتر از همه خادم می خواهد...

مثل کُشتی که بیشتر از هر چیز خادم می خواست...رسولی که خوب فهمید خانه ی اصلی اش خانه ی کُشتی ست و آمدنش خونی تازه به رگ پهلوانانمان وارد کرد و شد جامی که نیم قرن به انتظارش بودیم...

همه گیری این تب هزینه هم دارد...عودِ مرضِ سیاسی کاری که دردِ لاعلاج شوراهای اول بود هزینه ی این همه گیری است ...سیاست، اهلش را می طلبد...نا اهلِ سیاست نمی شناسد زوایای امر سیاست را! نااهلِ سیاست، با سیاسی کاری، اهلِ سیاست می شود و رای به ریاست می دهد...

 و بیشتر از همه اصلی ترین نیازِ شهرها، پرهیز از سیاسی کاری است...

شهر، بیش از هر چیزی، محتاج خادم شهر است...

حواسمان باشد که شهر هایمان، خادم خودشان را خواهانند...

  • سرباز حضرت ماه

نظرات (۴)

  • محفل عشاق العباس علیه السلام بروجرد
  • در اضطراب چه شب‌ها که صبح شان گم شد
    چـه روزهـا کــــه گـرفـتـــــار روز هـفــــتـم شد

    چه قدر هفته پر از شنبه شد، به جمعه رسید
    و جـمـعــــه روز تـفــــرّج بـــــرای مـــــردم شـد!

    چه قــدر شنبـه و یـک شنبـه و دوشنـبه رسید
    ولی همـیشه و هـر هـفـتـه جـمـعـه ‌هـا گم شد

    چه هفته‌ها که رسید و چه هفته‌ها که گذشت
    شمـارشی کــه خلاصـه بـه چـنـد و چـنـدم شد

    و هـفـتـه‌ای که فـقـط ریـشه در گذشتن داشت
    بـرای شعـله کـشیـدن بـه خـویـش هـیـزم شد

    نـه شنـبـه و نـه بـه جـمـعـه، نـه هیـچ روز دگر
    در انتــظار تـو قـلـبـی پـــر از تـلاطـــــم شد !؟

    کـــدام جــمـعـه‌ مـــوعـــود می‌زنـی لـبـخـنـد
    بـه این جـهـان کـه پـر از قـحطی تبسم شد؟

    بــرای آمــدنـت جـــمــعــه‌ای مـعـــیــن کـــن
    کـه هـفتـه‌ها همـه‌شـان خـالی از تـرنـم شد
    .
    .
    .
    سلامتی وتعجیل درفرج یوسف زهرا

    صلوات
    سلام...
    نمیدانم...حتما همین طور است..
    ممنون..نائب الزیاره بودیم..
    سکوت
    التماس دعا
    یاعلی مددی
    ای آقا..
    من و شما مونده بودیم احتمالا که نرفتیم فقط...
    واقعا خوب نیست که همه چیمون سیاسی داره میشه!
    http://mhrgame.blogfa.com/
    وبت جاله و قشنگه به وبه من یه سر بزن ممنون میشم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی