سوره تماشا

سوره تماشا

"سوره تماشا" در 88 تلخ و شیرین متولد شد...
نامی که وام گرفته ام آن را از شعر "سهراب سپهری" و
همینطور سوره ای که هرگاه دلتنگ می شوم مرهمی ست بر زخم های دلم...
عقیده ام این است که از آغاز خلقت تا به امروز هر یک از ما وظیفه ای داریم و تکلیفی...
و تکلیف بالاتر از وظیفه است...
و آرزویم این است که فرزند زمان خویش باشم
و حالا که در سال های پر حادثه نبوده ام...
و از حضور در حماسه های سرخ دین و میهنم بی نصیب...
حداقل زمینه ساز آینده سبز موعود باشم...

تا ظهور خورشید سرباز حضرت ماه هستیم...
لبیک یا خامنه ای...

"ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا وانصرنا علی القوم الکافرین..."

العبد...

دوشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۲، ۰۶:۳۵ ب.ظ

هو العزیز...

حدیث قدسی را بیشتر عاشقانه ها و عارفانه های الهی می دانم... چیزی جدای از آیات لوح محفوظ...

این حدیث، را هم عاشقانه دوست دارم:

" مَن طَلَبَنی ، وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی ، عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی ، اَحَبَّنی وَ مَن اَحَبَّنی، عَشَقنَی وَ مَن عَشَقتَنی، عَشَقتَهُ وَ مَن عَشَقتَهُ، قَتَلتَهُ وَ مَن قَتَلتَهُ، فَعَلّی دیَتَهَ وَ مَن دیَتَهُ عَلَیّ دیَتَهُ فاَنَا دیَتَهُ "

"آن کس که مرا طلب کند، می یابد. آن کس که مرا یافت، می شناسد. آن کس که مرا شناخت دوستم می دارد. آن کس که دوستم داشت، عاشقم می شود. آن کس که عاشقم شود؛ من نیز به او عشق می ورزم. آن کس که به او عشق ورزیدم؛ او را می کشم. و آن کس که من او را بکشم خون بهایش بر من واجب است. و آن کس که خون بهایش بر من واجب باشد، من ، خود خون بهای او هستم."

هنوز در اولین قدم مانده ام...طالب خدا هستم، اما به مقام عرفان نرسیده ام... من کجا و قلّه کجا؟!!! 

روزی که بشوم عارف بالله...

بشوم : العبد...

و عرفه، عاشقانه ترین روز خدا...

و عرفه، عارفانه ترین روز خدا...

یادگاری دارم از جبل الرحمة... تسبیحی که یادگار سفر عمره است و نشانی که یادم بماند کجا قدم گذاشتم...تسبیحی که یادگار است از قدمگاه حسین(ع)...همان جایی که عرفه خواند و رفت تا واجب خدا را بپا دارد و  اسلام را زنده نگهدار باشد...

عرفه را مدیون معلمی هستم که آموخت مرا رسم بندگی...هر سال، عرفه که می آید، بیش از پیش به یادشان هستم...خدا حفظشان کند...

آن تسبیح و آن معلم شده اند شناسنامه ی عرفه های من...

حدیث عاشقی خدا، شناسنامه ی عرفه ام را تکمیل کرده...

کاش می شدم: العبد...کاش رضوان مقامم بود و خدا خون بهایم...

  • سرباز حضرت ماه

نظرات (۴)

عرفه ی امسال هم گذشت... شدیدا محتاجیم به دعا...
یا حسین عزیز، نگذار ذلیل شویم در لایه های نفسمان...
به همین سادگی
به همین سادگی، فراموش می کنی که زن هستی، جوان و زیبا..
به همین سادگی، نمیبینی که کودکانت همبازی می خواهند و نه آشپزی ماهر…
به همین سادگی، فراموش می کنی که پسرکت مادری امروزی و شیک می خواهد با روسری قرمز..
اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَکَ‏

اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ‏

اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی‏

ملتمسانه... التماس دعا
چه قشنگ گفتی والهی که به آرزوی دلت برسی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی